احیا

وَلْتَکُنْ مِنْکُمْ أُمَّةٌ یَدْعُونَ إِلَى الْخَیْرِ وَ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ أُولئکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ

احیا

وَلْتَکُنْ مِنْکُمْ أُمَّةٌ یَدْعُونَ إِلَى الْخَیْرِ وَ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ أُولئکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ

 فرازی از مقدمه احیا: تأثیر گذاری  انقلابی در خارج از کشور - اگر مقصود از "انقلابی "، انتساب به یک انقلاب دینی مد نظر باشد - عمدتاً باید  از منظر فکری و روحی در نظر گرفته شود  و سهم کمتر را به دیگر جنبه ها مچون کمک تسلیحاتی و امثال آن  دهیم . از این رو اگر بخواهیم عملکرد مسئولین را در یک بازه زمانی بسنجیم  و با عملکرد مسئولینی دیگر، در بازه زمانی دیگر مقایسه کنیم باید ببینیم  تاچه حد اولیای امور  توانسته اند فکری جدید و روحیه ای نو را  در خارج از کشور به وجود آورند و از خیزش روحیه ها و افکار ناصواب جلوگیری نمایند.

**********************

احیا :حزب الله لبنان ،گرچه به نحوی وامدار کوششهای  سیاسی فرهنگی صورت گرفته در لبنان و عراق وفلسطین قبل از انقلاب ایران است اما نقش اصلی در شکل گیری آن ،متعلق به انقلاب  اسلامی ایران به رهبری امام خمینی است . به همین جهت می توان حزب الله  لبنان را مولود فکر امام خمینی و تأثیر گذاری آن  در بیرون  از مرزهای ایران دانست  .در  شکل گیری حزب الله لبنان گرچه حمایتهای لژستیکی ایران و نقش ساز مان دهنده آن تأثیر گذار بود اما سهم بیشر را باید به نقش آفرینی "اندیشه ای جدید" داد که بعد از پیروزی انقلاب ایران، در لبنان پدیدار شده بود .  اصولا" تأثیر گذاری  انقلابی در خارج از کشور (اگر مقصود از "انقلابی "، انتساب به یک انقلاب دینی مد نظر باشد )باید عمدتا" از منظر فکری و روحی در نظر گرفته شود  و سهم کمتر را به دیگر جنبه ها همچون کمک تسلیحاتی و امثال آن  داد . از این رو اگر بخواهعیم عملکرد مسئولین را در یک بازه زمانی بسنجیم  و با عملکرد مسئولینی دیگر، در بازه  زمانی دیگر مقایسه کنیم ،باید ببینیم   تاچه حد توانسته اند فکری جدید و روحیه ای جدید در خارج از کشور به وجود آورند .

آنچه در فرازهای بعد  خواهید خواند مصاحبه ای است با شیخ صبحی طفیلی اولین دبیر  کل حزب  الله لبنان که از سوی آقای داود آبادی و همکارانشان به عمل آمده است و در  وبلاگ ایشان ،نشریه پنجره و برخی سایتهای موسوم به اصولگرا  انعکاس یافته است .  ما  ، در باره خوب و بدِ شخصیت آقای صبحی طفیلی و درست و نادرستِ مواضع ایشان فعلا” قضاوتی نمی کنیم. مقصود از انتشار این گفتگو ، صرفا”گشودن باب تحقیق در باره وضعیت نهضت اسلامی در لبنان طی دو دهه اخیر از منطری” متفاوت از کلیشه  های رایج “و طرح “فرضیه “برای پژوهشهای جدید  است ./

************

 

گفت وگوی اختصاصی با شیخ صبحی طفیلی دبیر کل اسبق حزب‌الله لبنان، پیرامون مشکلات و اختلافاتش با جمهوری اسلامی ایران و حزب‌الله لبنان

گفت وگو از: حمید داودآبادی – رضا مصطفوی – موسی احمد قصیر

مترجم: علی موحدی

منبع:DAVODABADI.PERSIANBLOG.IR

{مقدمه مصاحبه کنندگان }:صبحی طفیلی” زاده‌ی سال ۱۳۲۷ روستای “بریتال” از توابع بعلبک در دره‌ی بقاع، مدارج علمی حوزوی را در نجف‌اشرف طی کرد و یکی از شاگردان شهید “سیدمحمدباقر صدر” محسوب می‌شود. وی سال ۱۳۵۸ “تجمع علمای مسلمین” را در منطقه‌ی بقاع تاسیس کرد. با تشکیل رسمی حزب‌الله در سال ۱۳۶۴ چهار سال بعد یعنی ۱۳۶۸ اولین شورای اجرایی حزب، صبحی طفیلی را به‌عنوان اولین دبیرکل حزب‌الله برگزید. برخی اعتقادات و تک روی‌های وی باعث شد تا در دومین شورای حزب در سال ۱۳۷۰ حجت‌الاسلام “سیدعباس موسوی” به‌عنوان دبیرکل حزب‌الله معرفی شود. این مسئله بر روحیه‌ی شیخ تاثیر به‌سزایی داشت و به تحلیل رفتن و کاهش نفوذ دیدگاه وی در حزب‌الله منجر گشت؛ به‌گونه‌ای که شیخ صبحی طفیلی به‌صورت یک عضو عادی درآمد و از داشتن مسئولیت‌های اجرایی محروم گشت. گرچه بعد از شکست در مقابل رقیبش سیدعباس موسوی، طفیلی کمی از ساختار حزب‌الله فاصله گرفت، اما سیدعباس موسوی که از هم‌شاگردی‌های سابق وی در نجف بود، زمینه‌ی ادامه حضورش را در شورای مرکزی حزب فراهم کرد؛ ولی او بر اختلافات پافشاری کرد و پس از جدا شدن کامل از حزب‌الله، سال ۱۳۷۷ اقدام به راه‌اندازی حرکتی با عنوان “ثوره الجیاع” (انقلاب گرسنگان) در دره‌ی بقاع نمود که به درگیری‌های شدید در منطقه و کشته شدن دو نفر از جمله شیخ “خضر طلّیس” و یکی از افسران ارتش انجامید که سرانجام توسط دولت و ارتش لبنان، صبحی طفیلی در حصر خانگی قرار گرفت. وی در سال‌های اخیر در مصاحبه با رسانه‌های وهابی و سعودی، همواره علیه جمهوری اسلامی ایران، حزب‌الله لبنان و سیدحسن نصرالله به تبلیغ می‌پردازد. برای کسب اطلاعات بیشتر درباره‌ی علل جدا شدن طفیلی از حزب‌الله، مراجعه شود به کتاب “زندگی‌نامه‌ی خود گفته سیدحسن نصرالله” به‌کوشش حمید داودآبادی – ۱۳۹۱ نشر یازهرا (س)

{ احیا:آنچه  در مقدمه فوق در باره عملکرد و شخیصت  شیخ صبحی طفیلی آمد دیدگاه مصاحبه کننده یا مصاحبه کنندگان است  . “احیا” در این زمینه فعلا” قضاوتی  چه مثبت و چه منفی نمی کند . اما این پرسش قابل طرح است  که اگر مصاحبه شوندگان در باره صبحی طفیلی  چنین دیدگاهی دارند چرا درضمن برخی  پر سشها تلویحا" یا تصریحا"، شخصیت او را به گونه ای دیگر ارزیابی می کنند؟ }

{متن مصاحبه}:

ـ ابتدا به ساکن می خواستیم جناب شیخ از نقش خودشان از همان اول تشکیل حزب‌الله بفرمایند … البته چیزهایی که قابل گفتن هست.

طفیلی: من در این باره صحبتی ندارم.

ـ راجع به عملیات شهادت طلبانه چه می فرمایید؟

طفیلی: همین طور در این رابطه صحبتی ندارم.

ـ مشکلی وجود ندارد صحبت کنید، ما برای کتاب استفاده می کنیم، در مورد تکنیک و مسائل فنی صحبت نمی کنیم. این طور نیست که دشمن از آن بهره ببرد. فقط اطلاعاتی راجع به تشکیل و ابتدای حزب‌الله که می شود گفت.

طفیلی: در مورد تشکیل حزب‌الله و غیره، حزب تاریخش را نوشته است و به این موضعات پرداخته است. یعنی به‌طور کل “السطان یکتب تاریخه” فرد غالب تاریخ را می نویسد. در مورد مسئله‌ی شهادت طلبان نیز فعلاً به‌صلاح نیست و کسی چون من درست نیست که صحبتی در این مورد بکند؛ چون هر حرفی از جانب من در این مورد، سند می شود و من نمی خواهم وارد جنجالی بشوم که حزب‌الله نوشته و اعلام کرده و من نمی توانم بیایم تکذیب یا رد کنم. اینها، در این تاریخی که نوشته شده است این مدت را حذف کرده‌اند و من نمی خواهم وارد این موضوع بشوم.

- پس نقش شما در این برهه‌ی مهم از تاریخ لبنان چه می شود؟ منکر آن که نمی توان شد؟!

طفیلی: [با اشاره‌ی دست] ول کنید.

ـ شما خودتان دوست دارید در چه موضوعی با ما صحبت کنید؟

طفیلی: من زیاد فکر کرده‌ام ولی به نفع هیچ کس نیست که من نقشی در این درگیری ها داشته باشم و به مجادله و قیل و قال بپردازم. موضوع استشهادی ها، موضوع تازه‌ایست، می توانید از کتب و منابع تبلیغات و رسانه‌ها استفاده کنید. کلام و سخن آنها سند نیست؛ اما سخن من سند می شود.

ـ پس در چه موردی می توانید با ما صحبت کنید؟

طفیلی: چیزهایی را که قبلاً اتفاق افتاده و رخ داده، فراموش کنید؛ چیزهایی را که مربوط به حال است، مسائل فقهی و هم چنین مسائل سیاسی روز را بپرسید.

ـ درحال حاضر این جا مشغول چه‌کاری هستید؟

طفیلی: درگیر درس و متابعت بحث های فقهی هستم.

ـ الان هیچ گونه فعالیت سیاسی ندارید؟

طفیلی: نه‌خیر، هیچ.

ـ انقلاب گرسنگان “ثوره الجیاع” که راه انداخته بودید، به کجا انجامید؟

طفیلی: یک جنبش مردمی برای این منظور بود که متأسفانه به کشتار منتهی شد.

- نظر شما راجع به دادگاه ترور “رفیق حریری” چیست؟

طفیلی: البته نمی شود اسمش را یک دادگاه گذاشت، این یک مسئله‌ی سیاسی است. به‌نفع غرب و خاصه آمریکاست که پرونده را باز بگذارند. به‌نظر می رسد که نیات و حتی تاریخ، درست و صحیح نیست. باز موضوع لبنان مطرح است؛ چه با حریری و چه غیر آن. اگر قاتل را می شناسند، اعلام کنند و اگر بی گناه را نیز می شناسند، هم چنین.

ـ در مورد آینده‌ی اسرائیل در روایات و احادیث، تحلیلی دارید؟

من مطمئن هستم که اسرائیل به نهایت خود رسیده است، منتهی زمان می خواهد؛ و این به عوامل دیگری چون ضعف و اتحاد ما نیز بازمی گردد.. مادامی که غرب از آنان حمایت می کند و ما در مقابل شان ضعیف هستیم، آنان ماندنی هستند، و ما در مقاومت از همان روزهای سال ۱۳۶۱ (۱۹۸۲ میلادی)ما توانستیم با تعدادی از جوانان مؤمن و با سلاحی عادی و سطح پائین این حقیقت را ثابت کنیم که اسرائیل هم ممکن است شکست خورده و حتی از بین برود.

ـ آیا ممکن است اسرائیل بار دیگر به لبنان حمله کند و اگر این امکان هست نتیجه‌ی چنین جنگی چه خواهد بود؟

طفیلی: اگر منظور حملات هوایی ست، هر روز این امر ممکن است؛ اما ورود زمینی موضوعی است که در بین آنان نیاز به دقت، بررسی و تدبیر زیاد و پشتیبانی بیشتر غرب از آنان دارد و موضوعی دگرگون است که با حمله‌ی هوایی فرق دارد و در صورتی هم که وارد شوند، در فکر ماندن نخواهند بود.

ـ به نظر شما چرا این فکر دراسرائیل هست که لبنان باتلاقی است برای نیروهایش؟

طفیلی: به این دلیل که در سال ۱۳۶۱ که وارد لبنان شدند، در آن گیر افتادند. علی رغم این که امکانات ما در این جا خیلی کم بود و امکانات آنها بیشتر. اکنون در این جا تجربیات بیشتر شده و امکان مبارزه هم بیشتر است و زمانی که این امکانات وجود نداشت، آنها مجبور به عقب نشینی شدند.

ـ خب با توجه به این که آنها در سال ۱۳۶۱ وارد شده و شکست را تجربه کردند، برای چه دوباره این اشتباه را در سال ۱۳۸۵ (۲۰۰۶ میلادی) و جنگ سی و سه روز تکرار کردند؟

طفیلی: چیزی که من از این مسئله می فهمم این است که در سال ۱۳۶۱ آنها خود برنامه ریزی و طراحی کردند و سپس آن را به اجرا درآوردند، اما این بار آمریکا و دیگران طراحی کردند و اسرائیل مجری امر بود. حتی خود اسرائیل نیز در این مورد تردید و شک داشت.

ـ سال ۱۳۶۱ اسرائیل با این بهانه و هدف وارد شد که فلسطینی ها از این جا بیرون کند، در صورتی که امروز وارد لبنان شود، در پی چه اهدافی است؟!

طفیلی: حذف مقاومت فلسطین و مقاومت اسلامی.

ـ آیا شما دوست ندارید بخشی از مقاومتی باشید که اسرائیل از شما نیز کینه ای به دل داشته باشد؟

طفیلی: [می خندد] شما خیلی دیر آمدید! اصل اختلاف ما با رهبری حزب‌الله این بود که آنان جنگ و مقاومت را متوقف کردند.

ـ یعنی می فرمایید بعد از سال ۱۳۷۹ (۲۰۰۰ میلادی) که اسرائیل عقب نشینی کرد؟

خیر؛ از ابتدای سال ۱۳۷۲ (۱۹۹۳ میلادی) که تفاهم نامه ای را با عنوان “تموز” پیشنهاد کردند و زودتر از اینها در نیمه های دهه۸۰ میلادی غربی ها به ما اطلاع دادند که اسرائیلی ها طرحی را ارائه می دهند و آن این است که ما از سرزمین شما عقب نشینی می کنیم، به شرطی که با ما کاری نداشته باشید. سال ۱۳۷۲ (۱۹۹۳ میلادی) که حمله به لبنان کردند [عملیات تسویه حساب] خواستند این را تثبیت کنند و مقدمات آن را ایجاد کردند. یعنی یک تفاهم عمومی و کلی. سال ۱۳۷۵ (۱۹۹۶ میلادی) این را تثبیت کرده و بازتر کردند و به نوعی تفصیل دادند و برای مقاومت یک حد و حدودی را وضع کردند. اسرائیلی ها خواستند این تفاهم نامه را اجرا کنند، اما قبول نکردیم؛ چرا که در این تفاهم آمده بود که مقاومت دیگر حق حمله به داخل فلسطین اشغالی را ندارد، نه به شکل نظامی و نه به شکل غیرنظامی، مگر این که به مقاومت تجاوز بشود و بخواهد پاسخ بدهد. اینها در روزنامه ها و مطبوعات نیز آمده است می توانید مراجعه کنید. اسرائیلی ها در سال ۱۳۷۵ (۱۹۹۶ میلادی) خواستند با برگزاری یک جلسه، تفاهم نامه ای را امضا کنند که سوری ها با توجه به این که در آن زمان حاکم بر لبنان بودند، این مسئله را قبول نکردند؛ چون به نفع شان نبود. اسرائیلی ها دوباره پیشنهاد جلسه ای نظامی را دادند میان فرماندهان نظامی که سوری ها این مسئله را رد کردند. اسرائیلی ها می گفتند ما فقط می خواهیم حداقل با یک تفاهم از پایگاه ها و دیگر مراکز نظامی عقب نشینی کنیم و این که به چه صورت تحویل بشود. تا این که در نهایت با همان روش خودشان عقب نشینی کردند. البته با پشتوانه‌ی همان تفاهم نامه‌ی سال ۱۳۷۵ (۱۹۹۶ میلادی). از آن موقع به نظر من مقاومت عملاً متوقف شد و کلاً هر شش ماه و هر یک سال عملیاتی انجام می دادند تا این مسئله فراموش نشود و الان از نظر ما مقاومت عملاً وجود ندارد. این طبیعی است که کسی وقتی کار خود را ترک می کند، به کار دیگری کشانده می شود و اکنون می بینیم که از وقتی مقاومت کار خود را کنار می گذارد، در فتنه های داخلی و سیاسی و نبرد میان سنی و شیعه و دعواها و نزاعات کشنده فرو می رود که خیلی به مقاومت و خون ها و آینده‌ی آن صدمه زده است. لهذا من بازگشت به مقاومت را طلب می کنم، و من اولین سرباز، یک سرباز و اقعی و نه یک فرمانده، خواهم بود که سلاح برداشته، برخاسته و می جنگم. امید و آرزوی من در زندگی این بوده که در راه جنگ با اسرائیل خلوص داشته باشم و در این راه جان خود را نیز بدهم.

ـ مقاومت مطلوب شما امروز چیست؟

طفیلی: [می خندد] برویم سریلانکا و فلسطین را آزاد کنیم! امروز ما در بزرگ ترین جنگ و ستیز داخلی هستیم و این که می فرمایید با مستمسک قراردادن مسئله‌ی فلسطین و آزادی آن عده ای در لبنان برمی آشوبند که ما به فلسطین چه کار داریم و سرزمین ما لبنان است و اینها یک بهانه‌ی واقعی و مؤکد است و بزرگ تر از این، اگر ما در همان موضع خودمان می ماندیم، الان فتنه‌ی داخلی نداشتیم و اهل تسنّن بیشتر از ما شیعیان در امنیت و حمایت ما بودند. نمی دانم تا جه حد شما اطلاع دارید که اصلاً مقاومت، حتی پیش از انقلاب اسلامی ایران، طرح من بوده است؛ ما امروز از اینهایی که پرچم مقاومت را گرفته اند، تشکر می کنیم اما مقاومتی حقیقی می خواهیم و به دنبالش هستیم.

ـ آیا فکر نمی کنید شما به عنوان یکی از بنیان گذاران حزب‌الله و این که مدتی هم به عنوان دبیر کل حزب‌الله بودید، اکنون جای تان در کنار این مقاومت خالی است که اختلاف ها را کنار گذاشته و شما هم در کنار مقاومت جایگاهی داشته باشید؟

طفیلی: من خودم را از کسی جدا نکرده ام.

ـ با توجه به این که ما در صحبتی که با سید حسن نصرالله داشتیم برای شما خیلی احترام قائل بودند و به ما تأکید که سراغ شما بیاییم و گفت که ایشان یکی از اساس های مقاومت بوده اند و حتی ایشان ناراحت بود که ما به سراغ بقیه رفته ایم و سراغ شما نیامده ایم از جمله دکتر “اغناطیوس الصیصی” کشیشی که در آن موقع به سراغش رفتیم.

طفیلی: اینهایی را که شما گفتید مربوط به حوزه ای کوچک و محدود در روابط خصوصی و فردی است. من بالشخصه واقعاً می گویم که حاضرم به عنوان یک سرباز با اسرائیل وارد جنگ بشوم؛ و حتی در مسائل داخلی لبنان. این مربوط به الان هم نیست. اگر ایران و حزب‌الله طرف داری از حق کنند در لبنان، یعنی از مظلومین و مستضعفین و بیچارگان و محرومین. ـ هر چه که باشد شما مادر حزب‌الله محسوب می شوید و با وجود اختلافاتی هم که وجود دارد نباید حزب‌الله را تنها بگذارید. عین همین صحبتی را که شما الان می کنید ما در زمان جنگ خودمان داشتیم، یک فرمانده لشکری داشتیم به اسم شهید “کاظم رستگار” که با فرمانده سپاه اختلاف پیدا کرد و دعوایی میان آنان پیش آمد، از فرماندهی لشکر استعفا داد و به عنوان یک نیروی عادی در جنگ شرکت کرد و به شهادت رسید.

طفیلی: سال ۱۳۷۹ (۲۰۰۰ میلادی) حاج “عماد مغنیه” آمد پیش من. طرح هایی داشت، من بحثی نکردم. او گفت من طرحی دارم، گفتم خوشا به حالت! چندین بار به دیدار من آمد و طرح هایی داد که وقتی دید من قبول نمی کنم، نظرش را عوض کرد و از آن عدول کردند. به عبارت دقیق تر، مسئله از طرف من نیست. ـ تا به حال به ذهن تان نرسیده که بروید و صراحتاً با سیدحسن نصرالله صحبت کنید؟!

طفیلی: آخر مشکل در نزد من نیست، دیگران خودشان باید موضوعات را طرح کنند.

- تا به حال کسی از طرف سیدحسن نصرالله پیش تان نیامده؟ طفیلی: من خودم تا به حال وارد دعوا با کسی نشده ام. سیدحسن اکنون دارد در مورد دادگاه اعلام می کند که از حق دفاع می کنم. هر کس از حزب‌الله متهم شود، من از او دفاع می کنم. آن موقع که من در همین جا محاصره شدم، کجا بودند؟ من، خودم در جنگ و درگیری با کسی وارد نشدم، دیگران به من حمله کردند و موضوع مرا به عنوان متهم به دادگاه (محکمه عدلیّه) دادستانی کل محول کردند. مگر من جرمی مرتکب شده بودم؟ الان دارند کم کم به دیدگاه و نقطه نظر من می رسند که من گفتم نباید مقاومت را رها کرده و وارد مشکلات داخلی شد. این مسائل همه نتیجه این است که حرف مرا گوش نکردند و الان دارند به این نتیجه می رسند. ـ این را نمی توانید نتیجه مثبتی ببینید برای حل اختلافات؟

طفیلی: من که مشکلی ندارم، روزی که من در حوزه‌ی علمیه ام محاصره شدم و ارتش حمله کرد، چه کسی به طرف من تیراندازی کرد؟ خود همین آقایان بودند. عماد یا دیگران. همه شان را می شناسم و نقش همه‌ی آنها را می دانم. با این که من آنها را دوست دارم و فرزند من هستند، مشکلی هم با دیگران ندارم.

- آخرین بار کی به ایران سفر کرده اید؟

طفیلی: سال ۱۳۷۲ یا ۱۳۷۳ (۱۹۹۳ یا ۱۹۹۴ میلادی) بود.

ـ مردم از علما انتظار دارند وقت فتنه به کمک مردم آمده و غبار از فتنه بردارند. اگر روزی یک جوان لبنانی پیش تان آمده و از شما در مورد مقاومت سوال کند، چه جوابی خواهید داد؟

طفیلی: من در این مورد نظری دارم! این فتنه ساخت آمریکاست. ایران و کشورهای عربی نیز به نوعی در این فتنه آسیب دیده اند. اگر بخواهیم منصفانه قضاوت کنیم، امام خمینی در اول انقلاب خیلی در مورد وحدت با اهل تسنن و گفت وگو با آنان تاکید داشتند. اما آمریکایی ها با استفاده از دست هایی که در کشورهای عربی داشند، به جایی رسیدند که توانستند جوی را بیافرینند که در جنگ عراق علیه ایران بر آن حاکم بود. نمی خواهم ایران یا کس دیگری را متهم کرده و مسئولیت چیزی را که توانش را ندارند، برعهده‌ی آنان بگذارم. اما در کشورهایی مثل عراق، ایران، یمن و پاکستان این جو وجود دارد. تبلیغات غربی هم وجود دارد که ذهن مردم را در این مورد می سازد. ولی ایران خیلی در این زمینه مقصر است. مانورهایی که در خلیج فارس برگزار می شود، همیشه این گونه از آن مستفاد می شود که بر ضد کشورهای خلیج است. خیلی از شبکه های تلویزیونی که یا مستقیماً زیر نظر ایران هستند یا از دوستان آنان، نیز بر این طبل می کوبند و گویی تازه به یادشان آمده مسئله‌ی عُمر و پهلوی حضرت زهرا را. روضه خوانان و تعزیه خوانان هم نقش بدی در این زمینه دارند. در این چهل سالی که می گذرد، ما می دانستیم که روضه خوانی به چه شکل مطرح می شود و این روزها احساس می کنیم که کسی دارد این مسائل خصوصی را دنبال کرده و مطرح می کند. درست است که ایران هم مسئولیتی در این زمینه دارد، اما من اکنون در مورد مسئولیت خودمان صحبت می کنم. به خاطر همین من سوال کردم که چرا آقای “صالحی” را آوردند جای آقای “متکی” و این که حرف هایی گفته شد که لازم است ما روابط خوبی با عربستان و ترکیه و مسلمانان داشته باشیم. این برای من بزرگ ترین هدیه بود و امیدوارم که این صادقانه باشد و نشان از این دارد که ایرن دوباره احساس کرده است که در اشتباه بوده و درپی تصحیح آن است. امیدوارم که این یک سیاست واقعی و همیشگی باشد، نه این که یک هدف مقطعی و محدود باشد. باید این مسئله را درک کنیم که پیروزی اسلام با قدرت شیعیان نیست بلکه با وحدت مسلمین است. زمانی قوی خواهیم بود که بتوانیم شیعیان و سنی ها را در زیر یک پرچم جمع کنیم. زیر پرچمی سیاسی و بدون اختلافات عقیدتی. امروز از دهن کوچک و بزرگ، معمم و غیرمعمم می شنویم که گفته می شود: “دشمن اصلی ما سنی ها هستند.” این مسئله دارد به شکل وحشت ناکی می شود که مردم احساس شان این است که دشمن اصلی ما اهل سنت هستند. هم ایران هم دوستان ایران و هم خود ما در این مورد مسئولیت داریم.

ـ ظاهراً شما از این فتوای اخیر حضرت آقا خبر ندارید.

طفیلی: این فتوا خوب است، اما خیلی دیر آمده و به صورت عینی و کارآمد اجرایی نشده است. الان جو این طور شده که معممین و غیرمعممین ما الان دارند این را ترویج می کنند که هیچ دشمنی بدتر از سنی برای ما نیست. الان معممین حزب‌الله هم دارند این را ترویج می کنند. ما امروز در لبنان به صورت عشیره و طوایف زندگی می کنیم. مثلا عشیره اهل تسنن از بیت حریری، عشیره شیعه از سیدحسن نصرالله. خب این که در عشیره شیعه است عرق می خورد، تمبک می زند، فاسق است، فاجر است، کمونیست است هر چی که باشد از سیدحسن می دانند و نیز طرف دیگر هم همین است. یعنی انتساب فکری وجود ندارد. انتساب عادلانه وجود ندارد و یک تعصب است. من بارها با برادران ایرانی قبلاً صحبت کردم. ما می توانیم لبنان را به طور کامل تحویل ایران بدهیم که سنی و مسیحی زودتر از شیعه، تسبیح کنند به نام ایران. یک مسئله‌ی واقعی باشد، یک مسئله‌ی عادلانه. طرح این که ما دولت مردانی داشته باشیم که گذشته‌ی بدی نداشته باشند. دست شان پاک باشد. این گونه شما می توانید کل دولت مردان لبنان را عوض کنید و کسانی را که خودتان قبول دارید بر سر کار بیاورید و این گونه غیرشیعیان بیشتر از شیعیان به دنبال شما خواهند آمد. چه کسی جرأت می کند که بگوید من می خواهم دزدانی را در داخل دولت بگذارم. بحث این جوری نیست که ما یک سوم وزارت را می خواهیم یا بیشتر یا کم تر. شرایط شیعیان در زمانی عثمانی ها، فرانسوی ها، سوری ها و مسیحیان همه بد و وخیم بوده، اما بدترین وضعی که ما اکنون در آن زندگی می کنیم وضع فعلی ماست که قدرت در دست مان است. بعلبک که به واقع باید چندین مدال بر روی سینه اش قرار گیرد، وضعش این است. از نظر امینی فوق العاده ضعیف بوده و هر قسمت آن دست کسی است. دولت به هیچ وجه حق بازداشت کسی را ندارد و وقتی دعوایی میان شان صورت می گیردف نمی دانید که گلوله از کجا شلیک می شود. شخصی از منزل خود خارج می شود بدون این که بداند درگیری چه وقت صورت می گیرد و او از بین می رود. همین در کنار منزل من دزدها به یک ماشین حمله کردند، تا این که بچه های من به طرف شان حمله کردند و صاحب ماشین را نجات دادند. این از نطر امنیتی است که ما از این منظر در وضع بدی قرار داریم. مثلاً در موردی چند دزد به یک طلافروشی در بعلبک حمله کردند و اتفاقی یکی از آنها در درگیری کشته شد. صاحب آن مغازه طلافروشی، مغازه و خانه‌ی خود را بسته و فرار کرده و دزدان زنده هستند و خیلی راحت دارند زندگی می کنند. ما در این زمینه مسئولیت داریم و ما قدرت حلش را داریم. سال ۱۳۶۳ یا ۱۳۶۴ (۱۹۸۴ یا ۱۹۸۵ میلادی) بود که قدرت در دست سوری ها بود. یک صرافی در راه شهر “زحله” در ۲۰ کیلومتری این جا کشته شده بود. پولش را گرفته بودند. به دوستان گفتم کسانی را که این کار را کرده اند حتماً می خواهم. چون احساس کردم این برای امنیت اجتماعی موضوع خطر ناکی است و باید جلویش را بگیریم. سه یا چهار روز بعد آنها را دستگیر کردیم. از آنان بازجویی کردیم و قاتل را که گلوله را شلیک کرده بود پیدا کردیم. خانواده اش را که از یکی عشیره های بزرگ بود آوردیم و جلوی آنان اعتراف کرد و چند روز بعد جسدش را تحویل خانواده اش دادیم. بعد از آن در سرتاسر دره‌ی بقاع امنیت تا صد درصد تأمین شد. آن موقع دهۀ ۸۰ میلادی بود نه الان. آن موقع ما ضعیف تر هم بودیم. امروز دیگر خود ما عنصر فساد شده ایم. در زمینه‌ی اقتصادی هم در این جا آب نیست، برق نیست، مدرسه ندارد، بیمارستانی نیست و نه هیچ چیز دیگری. در مضیقه زندگی می کنیم و الحمدالله چه می کنید، من نمی دانم. با این که ما می توانیم، ایران یا طرف هایی که قدرت دارند می توانند لبنان را متحول کنند به عنوان یک جای ایرانی کامل، خوب و امن و مردم راضی و خوشحال، با کم ترین هزینه و تلاش.من می دانم که الان چه خرجی دارد می شود. ما به کم تر از این می توانیم و من تضمین می کنم که کار مردم به جایی می رسد که برای تان کف می زنند.

ـ شما بالاخره نمی خواهید نقشی داشته باشید، حداقل در بعلبک؟

طفیلی: شما تا به حال چند بار این سوال را کرده اید، حال شما بگویید نقش من چیست؟ شما بگویید چه کاری باید من انجام بدهم.

-شما به عنوان یک شخص بزرگ چه در زمینه‌ی مقاومت و چه خود لبنان و به خصوص در این منطقه‌ی بقاع؛ من از شما عذرخواهی می کنم ولی من احساس می کنم شما الان در جایگاه خودتان نیستید. وقتی که در آن جایگاه نباشید، بالطبع تأثیری هم نمی توانید بگذارید. چرا نمی خواهید به آن جایگاه برسید؟ جایگاهی که شما الان دارید، از یک نمایندگی مجلس یا وزیر بودن مهم تر است. حتی در ارتباط تان با ایران، ما احساس می کنیم که می بایست به همان گرمی قبل باشد.

طفیلی: من قبلاً هم گفتم مشکلی ندارم. من هم نسبت به ایران غیرت دارم، به مردم آن و به طور کلی اگر نسبت به ایران اخلاص نداشته باشم، نسبت به چه کسی چنین باشم؟ مشکل در نزد من نیست. به خاطر دارم یکی از مسئولین ایرانی که در لبنان بود، [در آن موقع من در بیروت بودم] با تلفن تماس گرفت. من تلفن را گرفتم دستم. او گفت: “می خواهم شما را ببینم” گفتم: “خوش آمدید” خنده‌ی بدی کرد و گفت: “من الان مسافرم.” بچه ها هم این کار را نمی کنند. مشکل در نزد من نیست.

ـ امروز متاسفانه سایت ها، خبرگزاری ها و کانال های تلویزیونی شدید از شما علیه ایران و مقاومت سوء استفاده می کنند.

طفیلی: این مشکل من نیست، مشکل آنهاست. مثلاً موقعی که من نظرم را در مورد مسئله ای مطرح می کنم، طبیعی است که می تواند این نظرم مخالف نظر ایرانی ها باشد یا موافق آن. تبلیغات غرب هم منتظرند تا از این رهگذر سوء استفاده کنند. ایرانی ها هم ابواب خودشان را روی نصیحت بالکل بسته اند.

ـ خیلی دوست داریم در مورد شهادت طلبان صحبتی داشته باشید؟

طفیلی: یعنی شما گوش نکردید من چه می گویم؟ حرف من یکی سند است و نمی خواهم این گونه شود.

ـ چون ما دوست داریم که حقایق گفته بشود.

طفیلی: عملیات های استشهادی آخر که علیه اسرائیل بوده است، مشکلی ندارد. اما عملیات هایی که حساس بوده است، در همان اوایل بوده است و من نمی خواهم صحبتی داشته باشم.این عملیات استشهادی که در لبنان شروع شده است، ببینید که الان در عراق و افغانستان به کجا رسیده است؟ به جایی رسیده که کسی بمب به خود بسته و در مسجد علیه مسلمانان عملیات می کند.

ـ آیا از حاج عماد مغنیه خاطره ای دارید؟

طفیلی: سؤال کنید بگویم.

ـ اولین بار کی با ایشان آشنا شدید؟

طفیلی: بچه بود، قبل از سال ۱۳۶۱ در بیروت، جوان بود و در آن زمان با سازمان فتح کار می کرد.

ـ شما در گزینش ایشان در مقاومت نقشی داشتید؟

طفیلی: گزینش در اوایل این گونه بود که شما هر چقدر که ثابت کنید توانایی انجام کاری را دارید، همین امر ثبت می شد. تشکیلات منظم به شکل امروزی وجود نداشت. خصوصاً قبل از سال۱۳۶۱  ،چرا که پیش از این سال ،درگیری با حزب بعث عراق در لبنان بود. بچه های زیادی بودند که بسیاری به شهادت رسیده و بسیاری دیگری زنده اند. از جمله همین بچه ها بچه های مؤمن و مجاهدی بودند و نقش بسیار مهمی در این زمینه داشتند تا این که حمله‌ی اسرائیل در سال ۱۳۶۱ آغاز شد و ایشان در این قضایا نقشی داشتند. البته با همان امکانات اندکی که داشتند. یعنی با تحول امکانات و توانایی ها کارها هم متحول تر شد. گروهی از آنان برای مدتی تحت عنوان گروهی خاص کار می کردند بیش از این به صلاح نیست که صحبتی کنیم.

ـ در ایشان چه برجستگی خاصی بود؟

طفیلی: شجاع بود و در مورد جزئیات نظامی بسیار دقیق و ریزبین بود. همچنین شخصی پی گیر و متابع بود که در مقابل سختی ها سر خم نمی کرد. این مشخصه‌ی خوبی بود در او. مصطفی هم خوب بود و مشخصات ویژه ای داشت. جوانان خوبی بودند، خداوند حاضرین را موفق کند و گذشتگان را رحمت کند.

ـ از خصوصیات عبادی او خاطره ای دارید؟

طفیلی: خیر، چیز خاصی در نظرم نیست.

ـ خبر شهادت عماد را کی شنیدید؟

طفیلی: شبی که ایشان شهید شده بود، من صبح بود که از تلویزیون شنیدم. من گزافه گویی نمی کنم اگر بگویم که برای قربانی کردن آن بچه ها از من خواسته بودند و من گفته بودم حاضرم بچه های خودم را به جای آنها قربانی کنم. اینها افراد با کرامت و شریفی هستند که زحمات بسیاری کشیدند و من دوست ندارم که زحمت های آنها کم دیده شود.

ـ برای شهادت عماد گریه هم کردید؟

طفیلی: این ها مسائل خصوصی است.

ـ می خواهیم بدانیم شما چقدر به عماد علاقه داشتید؟

طفیلی: هر وقت یادش می افتم احساس تألم خاطر می کنم.

ـ عماد هم به شما علاقه داشتند؟

طفیلی: نمی دانم.

ـ یعنی می خواهم بگویم بار آخری که پیش شما آمد، شما را به عنوان بزرگ قبول داشت؟

طفیلی: طبیعتاً بله.

ـ آیا جناب شما در آن دوره‌ی آموزشی که در “پادگان جنتا” برگزار شد حضور داشتید؟

طفیلی: خیر من تنها کسی هستم که نرفتم. آن موقع من در ایران بودم.

ـ تا به حال کار نظامی هم کرده اید این گونه که مستقیم در عملیات نظامی شرکت داشته باشید؟

طفیلی: هر وقت که توانستم با بچه ها هماهنگ بودم و گاهاً با آنها می رفتم ولی خودم مستقیماً در درگیری نبودم.

ـ آیا اتفاق افتاده است که خطر مرگی شما را تهدید کند؟ مثلاً خمپاره به سمت تان بیاید یا بمبی منفجر شود؟

طفیلی: صحبتی دیگر بکنید. یک صحبت مفیدتر بکنید.

ـ فکر شما پیرامون بحث و حدت شیعه و سنی چیست؟ آیا طرح نویی برای وحدت شیعه و سنی دارید که عملی بشود؟

طفیلی: اولاً الان مقابله و مواجهه‌ی شیعه و سنی موضوعیتی ندارد. برای این که اگر سنی ها از آن چه که خودشان می دانند باطل است و در فکرشان وجود دارد، خودشان حاضر می شوند که عقب نشینی کنند. و اگر شیعیان از آن چه که خودشان می دانند در افکار خودشان باطل است، عقب نشینی کنند، فرقی بین شیعه و سنی باقی نمی ماند مگر خیلی اندک و آن وقت دیگر بحث مذهبی وجود نخواهد داشت؛ چون فکر اهل بیت یک فکر جامعی است. متأسفانه حوزه های علمیه‌ی شیعه راه را بر روی باقی مسلمین بست و ما خیلی به تفکر اهل بیت ضرر وارد کردیم. باعث تأسف من است که عده‌ی کمی هستند که ادعا می کنند تنها آنها هستند که تفکر اهل بیت را پی گیری و دنبال می کنند. با یک کم تلاش بیشتر می شد کل فکر و مذهب اهل بیت، مذهب تمام مسلمین بشود. من این صحبت را بدون فکر و همین طوری نمی کنم، بلکه با یک دید دقیق و ریز دنبال آن هستم.

ـ شما در این زمینه کار تحقیقی و کتاب هم انجام داده اید؟

طفیلی: بله، سعی دارم در آینده در این زمینه کار مفیدی عرضه کنم.

ـ شما الان تریبون یا مجله‌ی به خصوصی ندارید؟

طفیلی: خیر، هیچ. جلوی ما را بسته اند.

ـ چه کسی این کار را کرده است؟ دولت یا …

طفیلی: همه!

- از این که وقت دادید تا با هم گفت وگو داشته باشیم، ممنونیم. /

دی ۱۳۸۹ لبنان – بعلبک

  • ۹۲/۱۰/۱۵
  • احیا

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی