احیا

وَلْتَکُنْ مِنْکُمْ أُمَّةٌ یَدْعُونَ إِلَى الْخَیْرِ وَ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ أُولئکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ

احیا

وَلْتَکُنْ مِنْکُمْ أُمَّةٌ یَدْعُونَ إِلَى الْخَیْرِ وَ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ أُولئکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ

احساس ستمدیدگی در جامعه

احیا | دوشنبه, ۲۸ مهر ۱۳۹۳، ۰۲:۳۸ ب.ظ | ۰ نظر

سخنی درباره «گونه نسبتاً مغفول از ستمدیدگی » و « شرایط  و مسئولیتها در فرادست»

**************************************

 

احساسِ ستمدیدگی  در جامعه

 

امیر حسین ترکش دوز

 

1-  نیابت و مسئولیتها: 

عالمانِ عامِل  و آمرانِ بحق،میراث دار  پیامبران و اوصیای ایشانَند . آنان  تاحد میسور به پیامبران  تشبه  می جویند    و حقانیت خود را  در ادعای نیابت ، از این تشبه اخذ می کنند. با این حال، معمول چنین است که  به وقتِ ِ سخن گفتن ازاوصاف لازم برای تصدی جایگاه  نیابت  ،  به مجوعه ای از صفات انتزاعی  (همچون دانائی و مدیریت )اشاره می شود و کمتر ، شایستگیهائی لازم برای   حاکم اسلامی( یا مرجع و عالِم اسلامی )  را ، در قالب بحث" نیابت در صفات "مطرح می کنند  . این بحث البته بحث گسترده و چند سویه ای است اما می توان آن  را با یکی از موضوعات "حاشیه ای شده"  یا شاید به کلی مغفول ،آغاز کرد؛ یعنی "احساس ستمدیدگی  درجامعه.

نیابت از رسول، که یکی از دو مؤلفه اش عدل گستری و مبارزه با ظلم است( از اساس با ظلم کردن در تباین است . از این رو  واضح است که نایب "پیامبر یا وصی او  " ، در مقام تعریف، ستم  نمی کند .(و اگر ستم کند نایب پیامبر نخواهد بود ) اما در مورد ظلمهای ناخواسته چه باید گفت ؟ آیا وقوعِ ظلمهای ناخواسته و بی توجهی (یا صورت ندادن توجهِ لازم وصائب ) به این دسته از ظلمها با تصدی   آن مقامِ   سازگار است و   آیا مقام نیابت نسبت به ظلمهائی که اراده و قصد نمی شوند اما به ناگزیر  از ناحیه  برخی سیاستگذاریها  و  تصمیم سازیهای  کلان  ،  در  جامعه تحقق می یابند، مسئول نیست ؟ اگر مسئول بودنِ وی را اذعان کنیم ، کدام برخورد با این قبیل ظلمها از جانب "نایب " با قرار داشتن در این جایگاه ناسازگار است؟ و در صورت ناسازگار بودن چه باید کرد؟

 صرفنظر از ظلمهای خواسته و  ناخواسته،  از حالت سومی هم می توان سخن گفت ،در این حالت به هیچ رو  ظلمی واقع نمی شود  اما شخص یا اشخاصی چند  در جامعه ، ( یا حتی در خودِ حکومت) ،خود را مظلوم می پندارند .  توهم یا تصور ایشان  این است که متصدیان جایگاه  یاد شده به ایشان ظلم کرده اند. در این صورت تکلیف چه خواهد بود؟   آیا شخص یا اشخاصی  که "مسئولیت  نیابت" را در هر سطح و مرتبه ای  در عهده دارند، نسبت به دو حالت اخیرو به خصوص حالت سوم   ، مسئولند ؟ وآیا دیگران ، شرعاً مُجازند نسبت به اهمالِ  صاحبان قدرت نسبت به این مسئولیت ، سکوت کنند ؟

استاد مطهری در کتاب "داستان راستان"؛ روایتی را از سیره امیرالمؤمنین علی (ع) در قالب داستان بازسازی  کرده است که می تواند  ما رادر پاسخ به این  پرسش یاری  کند . متن این داستان که  با عنوان  "مرد ناشناس " ، تنظیم شده ،چنین است :

 «زن بیچاره ، مشک آب را بدوش کشیده بود ، و نفس نفس زنان به سوی‏

خانه‏اش می‏رفت . مردی ناشناس به او برخورد و مشک را از او گرفت و

 خودش بدوش کشید . کودکان خردسال زن ، چشم به در دوخته منتظر آمدن مادر

 بودند . در خانه باز شد . کودکان معصوم دیدند مرد ناشناسی همراه مادرشان‏

به خانه آمد ، و مشک آب را به عوض مادرشان به دوش گرفته است . مرد

 ناشناس مشک را به زمین گذاشت و از زن پرسید : " خوب معلوم است که‏

مردی نداری که خودت آبکشی می‏کنی ، چطور شده که بیکس مانده‏ای ؟ "

- " شوهرم سرباز بود . علی بن ابیطالب او را به یکی از مرزها فرستاد

 و در آنجا کشته شد . اکنون منم و چند طفل خردسال " .

مرد ناشناس بیش از این حرفی نزد . سر را به زیر انداخت و خداحافظی‏

کرد و رفت ، ولی در آن روز، آنی از فکر آن زن و بچه‏هایش بیرون نمی‏رفت . شب را نتوانست ‏راحت بخوابد . صبح زود زنبیلی ، برداشت و مقداری آذوقه از گوشت و آرد و خرما ، در آن ریخت و یکسره به طرف خانه دیروزی رفت و در زد .

- " کیستی ؟ "

- " همان بنده خدای دیروزی هستم که ، مشک آب را آوردم ، حالا مقداری‏

غذا برای بچه‏ها آورده‏ام " .

- " خدا از تو راضی شود ، و بین ما و علی بن ابیطالب هم  ،خدا خودش‏

حکم کند " .

 " در، باز ، گشت و مردناشناس داخل خانه شد.  بعد گفت : " دلم می‏خواهد ثوابی کرده باشم ، اگر اجازه بدهی ، خمیر کردن و پختن نان ، یا نگهداری‏ اطفال را من به عهده بگیرم " .

- " بسیار خوب ، ولی من بهتر می‏توانم خمیر کنم و نان بپزم ، تو بچه‏ها

 را نگاه دار ، تا من از پختن نان فارغ شوم " .

زن رفت دنبال خمیر کردن . مرد ناشناس فورا مقداری گوشت ، که خود

 آورده بود ، کباب کرد و با خرما ، بادست خود به بچه‏ها خورانید . به‏

دهان هر کدام که لقمه‏ای می‏گذاشت : "می‏گفت : " فرزندم ! علی بن ابیطالب را حلال کن ، اگر در کار شما کوتاهی‏ کرده است " .خمیر آماده شد. زن صدا زد : " بنده خدا همان تنور را آتش کن " .

مرد ناشناس رفت و تنور را آتش کرد . شعله‏های آتش زبانه کشید ، چهره‏

خویش را نزدیک آتش آورد و با خود می‏گفت : " حرارت آتش را بچش ،

 این است کیفر آن کس که در کار یتیمان و بیوه زنان کوتاهی می‏کند " .

در همین حال بود که زنی از همسایگان به آن خانه سرکشید ، و مرد ناشناس  را شناخت . به زن صاحب خانه گفت : " وای به حالت ، این مرد را که‏  کمک گرفته‏ای نمی‏شناسی ؟ ! این امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب است " .

زنِ بیچاره جلو آمد و گفت : " ای هزار خجلت و شرمساری از برای من ،

 من از تو معذرت می‏خواهم " .

- " نه ، من از تو معذرت می‏خواهم ، که در کار تو کوتاهی کردم » .

مسئولیتهای سه گانه ای که پیش از این ، از آن سخن گفته شده  صرفاً به روایتی که جان مایه این داستان قرار گرفته است مُدَلَّل نیست . صرفنظر از این روایت،  بازهم   می توان از مسئولیتهای پیش گفته سخن گفت . اما از مفادِ روایتِ مذکور ، می توان فهمید که  وقتی  سیره حاکمِ معصومی همچون  علی علیه السلام  این چنین است ، جایگاه  شرمساری و " روحیه بدهکاری به زیر دستان"  ( و وزنِ نسبیِ این شرمساری و احساس بدهکاری در مقایسه با سهم  فرمان دهی و  اطاعت طلبی  )در سیره  حاکمان غیر معصوم ،چه  باید باشد .

این نکته را هم ناگفته نمی توان گذارد که "احساس ستمدیدگی" انواع یا اقسامی دارد . به عنوان مثال ، یک جانیِ تبهکارممکن است  از ناحیه اِعمالِ عدالت بر خود ،احساس ستمدیدگی کند  وآنرا  ظلم بپندارد . واضح است که این قِسم احساسِ ستمدیدگی  ازآن احساسِ مظلومیتی که در روایت پیش گفته  ، آمد، متفاوت است . گرچه حتی در  مورد آن تبهکار هم  می توان از لزومِ " گونه ای اهتمام و دقت دراجرای عدالت"  که از"نایب" انتظار می رَوَد،سخن گفت  . به هر تقدیر ، در بحثی  مفصل و مستوفی  باید حساب  اقسام مزبور  و احکام خاص هر یک  را از هم جدا کرد و بعد از رد کردن  از صافی اجتهاد به نظریه ای جامع در باره مسئولیتهای نایب رسید .

 2-"نیابت در صفات" و احراز صلاحیتِ نیابت : 

 دکتر شریعتی در کتاب "نقش انقلابی یاد و یادآوران در تاریخ تشیع" سخنی  ارجمند و نسبتاً دقیق دارد . به گفته او:«ولایت یعنی پذیرفتن حکومت علی (ع)یا حکومتی "علی وار" و جز این حتی حکومت عمربن عبد العزیز نیز قابل قبول نمی تواند باشد ؛هر چند وی ادای یک مصلح متقی و معتقد و زاهد و انقلابی را خیلی خوب در آورده بود و افکار عمومی را جلب کرده بود  و این تنها شیعه بود که ملاک داشت و بر ولایت و امامت- به عنوان یک رژیم-تکیه میکردو می دانست که در یک رژیم غلط ، حاکمِ درست بی معنا است و این است که در آن حال که عوامِ ناآگاه و حتی خواصِ شیه روشنفکر، سخت مجذوب زهد نمائیهای عمربن عبد العزیز شده بوده بودند و تحت تأثیر شخصیت فردی او و در مقایسه با اسلاف پلیدش ،  حکومت او را قلبا" پذیرفته بودند ، شیعه به تعبیر عمیق و زیبای امام باقر او را کسی می دید که در زمین ،آفرینَش می گویند و در آسمان نفرین! زیرا سخن در رژیم است و نه فرد». مرحوم دکتر ، به درستی به  "معیار بودنِ سیره آنکه  از او نیابت می شود " در تشخیص نائب"  توجه  کرده است . علاوه بر اینکه  به پدیده ای  اشاره نموده که بی توجهی به آن، بسیار آسیبزا است .این پدیده  در لایه نخست ،  وجود نسخه های غیر اصیل و تقلبی ( مانند انقلابی نمائی و مصلح نمائی) در کنار نسخه اصیل  است و در لایه عمیقتر به  نقش اغواگرانه ای دلالت دارد  که   نسخه ها ی غیر اصیل در تاریخ ایفا کرده اند. این اغواگری، همواره  بوده  است و خواهد بود ؛ با این حال  در عصر جدید ،"اغوا" شکل ها  و گونه های  جدیدی یافته است   در این عصر ،با  فنون پیشرفته عملیات روانی وتصرف در ذهن و ضمیر توده ها (با  برشوراندن احساسات و عواطف مذهبی در جوامع دینی   ویا با  یا خیال انگیزی های معمول در جوامع سکولار یا به هر طریق و وسیله دیگری  ) و نیز  با  حیله " استفاده از فرصتها  " (و به تعبیر روشنتر  استفاده از ظرفیت حق به نفع باطل )،  مواجهیم  . در روزگار  ما ،به جهتِ غلبه استانداردهای دموکراتیک در جهان، حتی غیر مردُمسالارترین حاکمان ،از  مردمی بودن و مردم نوازی  وحتی از خودِ  مردمسالاری و جمهوریت ،  به عنوان ابزاری برای" آرایش یا بازسازی چهره خویش"   و تحکیم   موقعیت ِخود نزد افکار عمومی (و نه بسامان شدنِ بُن مایه های روحیات و رفتارشان )استفاده می کنند . واضح است که در اینچنین شرایطی ،  اگر " بازیگر نقش مصلح"   ، "مصلح" پنداشته شود  و ستمدیدگان متوجه  نباشند که با یک "تئاتر اغواگر"  مواجهند  ، باید شاهد کدام  پیامدهای ناگوار درزندگی ایشان باشیم  . صرفنظر از اینکه موردِ تاریخی عمربن عبد العزیز را دقیقا" از همان قبیل بدانیم  که مرحوم شریعتی گفته است( یا به تبیین دیگری قائل باشیم) ؛ به هر حال ،در سخنِ وی به اصلی اصیل و ظرافتهای آن  به درستی اشاره شده است .

 با این حال می توان بحث را دقت بیشتری بخشید و مثلاً پرسید که مقصود از "رژیم"  درسخن شریعتی ، رژیمِ حقیقی است یا رژیم حقوقی ؟می توان فرض کرد که در شرایطی خاص ،رژیم حقوقی فاقد مشکل (یا فاقد مشکل اصولی )باشد اما رژیم  حقیقی  یعنی "روابط  بالفعل قدرت" عادلانه نباشد و یا   رویه ها و روندها در سمت و سوی موجهی سیر نکنند . علاوه بر این ،اگر در مورد تشخیصِ صلاحیت "نایب" به رژیم باید توجه کرد نه به فرد (یا اگر اولی از اهمیتی بیش از دومی برخوردار است  )لازم نیست همیشه با مصلح نمائی روبرو باشیم تا بتوان از انحراف در تشخیص حق از باطل سخن گفت. بلکه حالتی را هم می توان تصور کرد که حاکم ، واقعاً قصد اصلاح دارد  اما رویه ها  ، روندها و سختارها ، نیابت از "الگوی متعالی حکمرانی"نمی کنند  یا  نسخه ای  دیگراز  همین شرایط را ،با این فرض  می توان طرح کرد که حاکم قصد اصلاح دارد اما دچار سوء تشخیص است و سوء تشخیص او با آن روندهای ناصواب  "تعاملی برهم افزاینده و در جهتی نامطلوب" پیدا کرده اند .

با عنایت به  توضیح سابق  در باره اهمیت و نسخه های مختلف " مسإله"، حال ،  جایِ طرحِ این سؤال است که چگونه می توان این.نسخه های اغواگر را از نسخه اصل تمییز داد  .استاد  مطهری درطرح  داستانی که پیش از این نقل شد، ظرافتی به خرج داده است که شاید  بتواند در پاسخ به این سؤال  به ما کمک کند . وی در پردازشِ روایت در قالب داستان، چند بار برای امام (ع)  صفت "ناشناس" را به کار برده و  علاوه بر این ،این صفت را  در "عنوان داستان" هم آورده است . نمی توان ، به قطع گفت  که کاربرد این صفت به شکل مکرر از سوی استاد  ، به چه منظور بوده است ، اما شاید به اصلیترین جهتی اشاره داشته باشد که کارِ امام علی را مصداق فضیلت ساخته است.بنا بر این احتمال ، همین" ناشناسیِ فاعل " است که  " کار اصیل "را از کاری که در  بوق و کرنایِ "رپرتاژآگهی"، بزرگنُمائی و تکرار می شود ، جدا می کند. از  اصرار به  "جلوی دید بودن" یا "به چشمِ مردم آمدن  "و "خاک به صورتِ مداحانِ خود نپاشیدن "،گرچه نمی توان  به حکمی قطعی رسید اما می توان سر رشته ای ای برای تحقیق و تأمل  در باره ماهیت یک کار و سمت و سوی ِ فاعل آن به دست آورد . ممکن است پرسیده شود که اگر تبلیغات یا پروپاگاندا نباشد چگونه مردم از فضیلت آگاه می شوند پاسخ آن است که  "ثمره عینی و ملموس یک کار در زندگی مردم " یا" نفس حضور یک شخصیت در جامعه و برکاتِ ناگزیرِ آن " خود بهترین نوع تبلیغات است . مضاف بر اینکه اشکال  بیش از آنکه متوجه اصل تبلیغ باشد ، ناظر به شیوه تبلیغ است.  برای تمییز " ادعا "از "حقیقت " ،علاوه بر تأمل بر کیفیت تبلیغات راه های  کارآمدتر ی هم وجود دارد که در مقیاس عمومی بیشتر بحث پذیر است. سؤال این بود که چه کنیم در مقابل آن وانُموده ها یا "نمایشها"  اغوا نشویم ؟ به نظر میرسد  یکی از پادزهرهای اغوا "جامع نگریستن ارزشها "است  .بسیاری از اوقات ،ناتوانی در تشخیص حق از باطل یا اشتباه در تشخیص، از آن رو صورت می بندد که تنها یک یا برخی از ارزشها به صورتی" کاریکاتور وار" یا اساساً بی توجه به ارزشهای دیگر مبنای داوری در باره یک" جریان"،" رخداد"،" شخصیت" یاغیر اینها ، قرار می گیرد ؛ مثلا" صرفاً به آزاد اندیشی ، صرفاً به ساده زیستی یا صرفاً به تحمل و مدارا   یا صرفاً به التزام  به احکام ظاهری دین توجه می شود. حال آنکه اگر پدیده مورد قضاوت از وجوه مختلف نگریسته شود وارزشهای مختلف در نظر آورده شوند، تاحدود زیادی از میزان اشتباه کاسته خواهد شد.

از دیگر پادزهرهای "اغوا" یا دچارنشدن به اغواگری نسخه های غیر اصیلِ انقلابی بودن یا اصلاح گری  ، ارزیابیِ "خروجیِ کار" است یعنی بررسی  کنیم  ، آنکه  "مدعی نیابت"  است یا " مجموعه روابط و ترتیباتی   که ادعا می شود از الگوی متعالی حکمرانی  نیابت می کند"  تا چه حد   در خروجیِ کارخود ،  "نیابت" را تحقق می دهد یا چقدر فارغ از گفتار رسمی( و بی آنکه ابتدائا" در مورد نیت قضاوت کنیم ) در محصولِ نهائیِ  و عینیِ کارِ شخص یا ترتیبات مزبور ،اثرِ  توجه  به ظلم نشدن، اثر رسیدگی عملی به مظلومیتهای ناخواسته و اثرِ  توجه و رسیدگی به احساسِ ستمدیدگی در جامعه را می توان دید ./

  • احیا

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی