احیا

وَلْتَکُنْ مِنْکُمْ أُمَّةٌ یَدْعُونَ إِلَى الْخَیْرِ وَ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ أُولئکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ

احیا

وَلْتَکُنْ مِنْکُمْ أُمَّةٌ یَدْعُونَ إِلَى الْخَیْرِ وَ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ أُولئکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ

احیا: فرازهایی که در پی خواهید خواند ، تِکه هائی است  از یک  مقاله بلند  که پیش از این در همین سایت منتشر شد. در این مقاله ،در مورد حوادث سال 88 به سه دیدگاه  کلی اشاره شد : 1-  دیدگاه طیف موسوم به  اصولگرا  و متحدین  آن ، دیدگاه دولت احمدی نژاد و دیگر دستگاه های رسمی و مقامات وقت 2-  دیدگاه طیف اصلاح طلب و جریانهای متحد با آن که در سال 88 به جنبش سبز مشهور شدند  و 3-  دیدگاه منتقدین درون گفتمانی.  در مقاله مزبور،  ضمنِ نقد هر سه دیدگاه  و مرزبندی با حاملینِ شان از دیدگاه چهارمی جانبداری شد .بنابر این دیدگاه علاوه بر پافشاری بر مواضع ایدئولوژیک و راهبردی خود ، به ایده "دوران طلایی و بازگشت به آن " باور نداریم و "برخورد حذفی با دگراندیشان" را - در تمامی سالهای بعد از انقلاب - نادرست می دانیم .

******************

پس از هشتاد و هشت: حفظ و تعمیق آگاهی مسلکی در عینِ دفاع از سامانِ توحیدی و دموکراتیک

امیرحسین ترکش دوز


 

 حوادث سال 88 و تجربه ای که از ماهیت واقعی برخی گفتمانها ،خط مشها و جریانها ( و مشخصا" گفتمان اصلاحات و دنباله سبز آن ) به دست آمد را نباید فراموش کرد یا ناراستیهایش را خفیف جلوه داد . نه تنها نباید از  آن دسته از بینشها ، روشها و خصلتها  که آن حوادث  را پدید آوردند ، غفلت کرد  بلکه باید آگاهی به دست آمده را  به نحو مؤثر در خط مشی فعلی خود و مرزبندیهای ایدئولوژیک، استراتژیک و سازمانی خویش دخالت دهیم، اما  به هیچ رو نبایدرضایت دهیم که این آگاهی ،  بهانه ای برای محدود کردن عرصه سیاسی  و مساعدت به تحکیم "حکمرانی مادام العمر ،{...} و غیر  انتخابی"شود و یا به بهانه آن، این رویه ناصواب، قوتی بیش از پیش یابد که  صاحبان قدرت ،بدون حُکمِ محکمه صالحه بخشی از شهروندان  را از حقوق سیاسی و مدنی  خود محروم کنند .... رویکردی که در این مکتوب از آن جانبداری می شود از  آنچه .... منتقدین درون گفتمانی و مدعیان راه سوم در سالهای 87 تا 89 نسبت به گفتمان سبز و پیش زمینه های آن  ( و در حال حاضر نسبت به بقایای این گفتمان  )صورت داده اند  هم ، متفاوت است . این تفاوت به جهت این نیست که ایشان در انتخابات  88به کاندیدائی خاص   رأی داده اند . بلکه از نوعِ مواجهه ای ناشی میشود که هم  ایشان از قبل از انتخابات،  با پیش زمینه های شکل گیری گفتمان سبز اختیار نمودند ؛ سنخ مواجهه ای که  با توجه به جایگاه،  امکانات و حوزه نفوذ خاصی که  این شخصیتها  در لایه هائی از طیف اصولگرا داشتند ، قابل قبول نبود .وظیفه روشنفکر متعهد و مسئول ،که نقد قدرت را وظیفه خود قرار داده است، فقط مرزبندی با یک خط مشی آسیبمند  نیست .بلکه روشنگری و آگاهی بخشیِ فعال، پیش از شکل گیری بحران ، دست کم در حد مقدورات ودر میان جماعتی است که در میان ایشان دارای نفوذ کلام است . اگر دیگران به وظیفه خود عمل نکرده اند و نمی کنند نافی مسئولیتی که به دوش این شخصیتهای محترم بوده است، نیست .....

اما صرفنظر از مواجهه های پیش گفته ، مفاد مواجهه چهارم  چیست ؟ (مواجهه ای  که به نظر می رسد ،مواجهه جامع الاطراف و اصولی است ). ...در جامعه ایده آلِ اسلامی ،  اصل ، بر"  گشودگی و آزادی سیاسی" است،  در صورتی که موجبات اِعمال محدودیت واقعا" احراز شده باشد ، اِعمالِ محدودیتِ در عرصه سیاسی کاملا" پذیرفته شده است اما باید تلاش کرد  هرچه سریعتر ازضرورتی که موجب عدول از حکم اولی شده  است عبور شود  . هم کسانی که به  "ضرورت "اصالت می دهند یا ضرورت سازی می کنند شایسته تقبیحند و هم آنها که" ادب خاص شرایط ضرورت" را به جا نمی آورند .حالت فوق العاده و عادی،  هریک  ادبی خاص دارند.  هم آنکه ادب حالت فوق العاده (یعنی مجموعه ضوابط و اصول خاص این شرایط )را رعایت نمی کند اشتباه می کند و هم آنکه به حالت فوق العاده اصالت و تداوم می بخشد . تدوام  بخشیدن به وضعیت فوق العاده ،نقض غرض است .اگر  "فوق العاده انگاری  " تبدیل به  "عادت "شود ، به شدت آسیبزا است  و نهایتا" حال و روزی همچون مصرِ زمانِ "مبارک" خواهیم داشت که به مدت 30 سال ،وضعیت ،"فوق العاده "بود ! آنچه از دو کاندیدای محصورِ طیفِ  اصلاح طلب باید خواست ، "توبه" نیست . آنها حق دارند که "متفاوت" باشند ؛ ولو اینکه ما این "تفاوت "را اصولی و ببحق ارزیابی نکنیم . تنها چیزی که آنها باید بپذیرند تعقیب اهداف و آرمانهایشان ( هر چه که باشد) در چارچوب قانون است .  راه حلی که  ما از  آن دفاع می کنیم چنین راه حلی  است  :رفع حصر از دو کاندیدای طیف اصلاح طلب انتخابات دهم ریاست جمهوری و خانواده ایشان، محترم شمردن حقوق سیاسی و مدنی آن دو کاندیدا و طرفدارانشان ، آزادی زندانیان سیاسی و عقیدتی و به تعبیر دقیقتر  تغییر رویه برخورد با دگراندیشان عقیدتی و سیاسی  و به رسمیت شناختن  حقوق سیاسی و مدنی ایشان ،  در عین مرزبندی مؤثر  با آنها  و ِ چالش فکری - سیاسی با " گفتمان اصلاحات  و  دنباله اش درسالهای 88-89   در چارچوب روابط  توحیدی و دموکراتیک .

 -{در اندیشه اسلامی معاصر ،جریانهای مختلفی  از توحید و دموکراسی سخن گفته اند اما منبع و مستند و مقصود ما  از طرح این دو مفهوم   با آنچه ایشان صورت داده اند متفاوت است } مقصود از توحید در این مقاله ،"توحید در عبادت" است  آنچنان  که استاد شهید مطهری   در "جهانبینی توحیدی "بیان کرده  و استفاده ای  که هم او  از "خداپرستی توحیدی "برای "نفی حکومت مطلقه اشخاص" در کتاب "علل گرایش به مادیگری"  ، فصل "نارسائی مفاهیم سیاسی - اجتماعی" می کند  .  "توحید"ی که از آن سخن می گوئیم ، مطلقِ یکتا انگاری یا مونیسم نیست  بلکه مقصود "توحیدقرآن و عترت" در بافتاری تعقلی و عدل گرا است .یعنی رویکردی که متضمن اعتماد  فی الجمله به عقلِ مستقل از وحی و اعتقاد به موازین عقلی سابق بردین و باور به حسن ذاتی عدل   و قبح ای ظلم  و دخالت دادن این باور در فهم دین است .   واژه "توحیدی " در این یادداشت به  ،تفاسیر التقاطی و وهابی مسلکانه از" توحید" دلالت ندارد ؛ تفاسیری که به حق ،مورد انتقاد مطهری بود .  برای آنکه توحید بتواند کنار دموکراسی بنشیند ،باید تفسیر ما از توحید ، ظرفیتِ پذیرشِ تکثرِ واقعا" موجود در جهانِ فرهنگی و اجتماعی  را داشته باشد،  در عین آنکه  راهی برای تعالی کثرات پیش روی ما گذارد   . همچنین نگاه کنید به مقاله " سویه های مختلف التقاط" درسایت احیا تا مشخص شود صِرفِ سخن گفتن از "توحید و دموکراسی" مصداق التقاط نیست.

 - {آنچه نیاز امروز ما است  نه فقط مرزبندی با جریانها و گفتارهای آسیبزا بلکه چالش فکری و منضبط با ایشان است ؛ از این رو }نه باید رویِ ناراستیِ جریانهای سیاسی و فکری سرپوش گذاشت و  با آن مداهنه و مصانعه کرد و نه  اینکه از ابزارهای نامناسب  و نامشروع در برخورذ با این پلشتیها( آنچنان که امروز در جامعه ما استفاده می شود) بهره بُرد. 

 - همانطور که در کلام  امیر المؤمنین(ع) هست :" الحق القدیم لایبطله شیء".  در تمام سالهای بعد از انقلاب اگر تضییع حقی از کسی صورت گرفته باشد باید  به نحو مفتضی  جبران و به تعبیر بهتر  اقامه عدل شود  .  .

-  "رفع حصر" در نظر  و عملِ برخی، وسیله نجات یک گفتمانِ ناصواب  و در بیان برخی دیگر وسیله "جلب حمایت از سوی بخشی از توده اجتماعی "است .  حال آنکه هیج یک از این دو مقصود  ، مقصودِ ما نیست  . ....  طرح این  مطالبه  تنها در صورتی به  تحقق  و تعمیق "روابط توحیدی و عادلانه " در جامعه ایرانی کمک خواهد کرد که درجارجوب فکری -راهبردیِ مطلوب  صورت پذیرد   و در هر جارجوبی اثر تکامل بخش نخواهد داشت ؛گو اینکه  این حق را برای دیگران هم باید به رسمیت شناخت  که چنان مطالبه ای را  در چارچوبهای مد نظر خود مطرح کنند و نهایتاً «چالش  چارچوبها » یعنی جالش مطلوب ما و «جارجوب مطلوب دیگران» ... را آنچنان باید صورت داد که ابزارهای قضائی و  امنیتی ؛ فیصله بخش ِمنازعه نباشد  و حقوق سیاسی- مدنی{ محصورین و طرفدارانشان و به طور کلی "دیگری"}  را محترم شمارَد ./

 

  • احیا

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی