فرازی از کتاب «نهضتهای اسلامی در صد ساله اخیر» نوشته استاد مرتضی مطهری به گزارشی از مهمترین سرفصلها در اندیشه شیخ عبد الرحمن کواکبی عالِم و مُصلحِ سوری اختصاص دارد . ابتدا نوشته مطهری را ملاحظه می کنید و بعد هم جملاتی را در حاشیه آن با عنوانِ «رهتوشه...».
*****************
استاد مطهری در فرازی از کتاب نهضت های اسلامی در صد ساله اخیر می تویسد :«سومین قهرمان اصلاح در جهان سنیِ عرب ،شیخ عبد الرحمن کواکبی است. کواکبی اهل سوریه و صفوی نژاد است یعنی نسب به شیخ صفی الدین اردبیلی می رساند.(1) با زبان ترکی و فارسی آشنائی داشته و از پیروان عبده و به یک واسطه از پیروان سید جمال به شمار می رود . کواکبی در سال 1271هجری قمری در سوریه به دنیا آمد و بیشترین ایام عمر خود را در همان سوریه گذرانید. اواخر به مصر آمد و چند سالی هم در مصر به سر برد که اجلش فرا رسید و در سال 1320 هجری قمری در سن پنجاه سالگی در گذشت . کواکبی یک مفکر اسلامی ضد استبداد بود . با استبداد ترکان عثمانی که بر سوریه حکومت میکردند سخت مبارزه میکرد . از کواکبی دو اثر باقی است ، یکی به نام " طبایع الاستبداد " (که در)مشروطیت ایران به فارسی ترجمه شده است و دیگری " امالقری " . آراء اصلاحی او در آن کتابها مندرج است . کواکبی مانند سید جمال ، آگاهی سیاسی را برای مسلمانان واجب و لازم میشمرد و معتقد بود " رژیم سیاسی " که مثلا مشروطه باشد یا چیز دیگر به تنهائی قادر نیست که جلو استبداد را بگیرد ، هر رژیمی ممکن است شکل استبداد پیدا کند . در نهایت امر آنچه میتواند جلو استبداد را بگیرد ، شعور و آگاهی سیاسی و اجتماعی مردم و نظارت آنها بر کار حاکم است . وقتی که چنین شعور و چنین احساس و چنین آگاهی در توده مردم پیدا شد ، آنوقت است که اژدهای سیاه استبداد در بند کشیده میشود . و البته این بدان معنی نیست که نباید به رژیم کار داشت و رژیم هر گونه بود ، بود . بلکه به معنی اینست که رژیمِ خوب آنگاه مفید است که سطحِ شعور سیاسی مردم بالا رود . و لهذا کواکبی مانند سید جمال ( و بر خلاف عبده ) برای فعالیتهای سیاسی و بالا بردن سطح شعور سیاسی توده مسلمان نسبت به سایر شئون اصلاحی زندگی آنها حق تقدم قائل بود و هم معتقد بود که شعور سیاسی را با استمداد از شعور دینی آنها باید بیدار کرد . کواکبی به همبستگی دین و سیاست سخت پایبند بود و مخصوصا دین اسلام را یک دین سیاسی میدانست و معتقد بود که توحید اسلام اگر درست فهمیده شود و مردم مفهوم حقیقی کلمه توحید یعنی لا اله الا الله را درک کنند به استوارترین سنگرهای ضد استبدادی دست مییابند کواکبی مانند دو سلف ارجمندش سید جمال و عبده ، تکیه فراوانی بر روی اصل توحید از جنبه عملی و سیاسی میکرد . او میگوید : معنی کلمه لا اله الا الله که افضل ذکرها در اسلام شمرده شده و بنای اسلام بر آن نهاده شده ، اینست که معبود به حقی ، جز خدایِ بزرگ نیست و معنی عبادت ، فروتنی و خضوع است . پس معنی لا اله الا الله اینست که جز خدای یگانه هیچ موجودی شایسته فروتنی و کرنش نیست . هر خضوع و فروتنی که در نهایت امر ، اطاعت امر خدای بزرگ نباشد ، شرک و بت پرستی است . کواکبی توحید اسلامی را تنها توحید فکری و نظری و اعتقادی که در مرحله اندیشه پایان مییابد نمیداند ، آن را تا مرحله عمل و عینیت خارجی توسعه و گسترش میدهد ، یعنی باید نظام توحیدی برقرار کرد . انصاف اینست که تفسیر دقیق از توحید عملی اجتماعی ، و سیاسی اسلام را هیچکس به خوبی علامه بزرگ و مجتهد سترگ مرحوم میرزا محمد حسین نائینی قدس سره ، توأم با استدلالها و استشهادهای متقن از قرآن و نهجالبلاغه ، در کتاب ذیقیمت " تنبیه الامة و تنزیه الملة " بیان نکرده است . آنچه امثال کواکبی میخواهند ، مرحوم نائینی به خوبی در آن کتاب از نظر مدارک اسلامی به اثبات رسانیده است . ولی افسوس که جو عوامزده محیط ما کاری کرد که آن مرحوم پس از نشر آن کتاب یکباره مهر سکوت برلب زد و دم فرو بست . کواکبی مدعی است که هر مستبدی کوشش دارد برای تحکیم و تثبیت پایه های استبداد خود ، به خودش جنبه قدسی بدهد و از مفاهیم دینی برای این منظور بهره جوید ، تنها آگاهی و بالا بودن سطح شعور دینی و سیاسی مردماست که جلو این سوء استفادهها را میگیرد . کواکبی برخی علمای پیشین اسلامی ( از اهل تسنن ) را مورد انتقاد قرار میدهد که آنها به نظم و امنیت ، بیش از حد بهادادهاند تا آنجا که عدل و آزادی را فدای نظم و امنیت کردهاند یعنی به بهانه نظم و امنیت مانع رشد آزادی شدهاند و این همان چیزی است که مستبدان و ستمگران میخواهند . ستمگران و مستبدان همواره به بهانه برقراری نظم و حفظ امنیت ، آزادی را که عالیترین موهبت الهی است و جوهر انسانیت است کشتهاند و عدل را زیر پا قرار دادهاند . کواکبی در رابطه نظم و آزادی ، برای آزادی حق تقدم قائل است و در رابطه دین و سیاست و یا دین و آزادی ، دین را عامل با ارزش تحصیل آزادی واقعی و بیدار کننده احساس سیاسی میشمارد و در رابطه علم و آزادی یا علم و سیاست معتقد است همه علوم الهام بخش آزادی نیستند و از نظر آگاهی اجتماعی دادن ، در یک درجه نمیباشند . لهذا مستبد از برخی علوم نمیترسد بلکه خود مروج و مشوق آن علوم است ، اما از برخی علوم دیگر سخت وحشت دارد زیرا به مردم آگاهی و شعور سیاسی و اجتماعی میدهدواحساسآزادیخواهی و مبارزه با اختناق و فشار استبداد را در افراد بر میانگیزد . کواکبی میگوید : " مستبد را ترس از علوم لغت نباشد ، و از زبان آوری بیم ننماید مادامی که در پس زبان آوری حکمت شجاعت انگیزی نباشد که رایتها برافرازد یا سحر بیانی که لشکرهابگشاید ( 2 ) . چه او خود آگاه است که روزگار از امثال کمیت و حسان شاعر (3 ) زادن بخل ورزد که با اشعار خویش جنگها بر انگیزند و لشکرها حرکت دهند و همچنین منتسکیو و شیلا را . همچنین مستبد از علوم دینی که تنها متوجه معاد باشد ( و میان معاد و معاش ، زندگی و معنویت جدائی قائل باشد ) بیم ندارد . . . علومی که مستبد از آنها بیم دارد علوم زندگانی هستند مانند حکمت نظری و فلسفه عقلی و حقوق امم و سیاست مدنی و تاریخ مفصل و خطابه ادبیه و غیر اینها از علومی که ابرهای جهل را بردرد و آفتاب درخشان را طالع نماید ،تا سرها از حرارت بسوزد ." (4)/ پایان سخن استاد مطهری
پی نوشت های متن اصلی: 1-نقش سید جمال الدین در بیداری مشرق زمین " صفحه 113 و 114/ 2- مانند سحر بیان سید جمال / 3- بهتر بود که کواکبی به جای حسان ، دعبل را میآورد که به قول خودش پنجاه سال دار خویش را بر دوش میکشید . به هر حال مقصودِ کواکبی شاعرهای انقلابی است./4-" سیری در اندیشه سیاسی عرب " صفحه169
*******************
ره توشه ای از سخن استاد شهید: