سروده ای از مجاهد شهید محمد علی باقری
با مقدمه ای و طرح یک سؤال
************************
مقدمه:
پس از این مقدمه ، سروده ای خواهید خواند از مجاهد شهید محمد علی باقری دانشجوی دانشکده فنی دانشگاه تهران و عضو گروه فجر انقلاب (والفجر )، در ایامی که او در زندان شاهنشاهی اسیر بود . " فجر انقلاب" ، در سالهای نخست دهه پنجاه شمسی ازسوی برخی جوانان که عمدتا" دانشجویان دانشگاههای تهران بودند ، تشکیل شد . در برخی منابع تاریخی ، از این گروه با عنوان گروهی برخاسته از"قشر روحانی " یاد شده است که به صراحت باید گفت ،سخن نادرستی است؛ چرا که از میان اعضاء گروه، تنها شهید موحدی قمی سابقه طلبگی داشت . همچنین این گروه را با گروه فجر اسلام نباید اشتباه گرفت که عمده فعالیتش در سالهای 56-57 مصروفِ تکثیر اعلامیه های امام بود و بعد از پیروزی انقلاب، بیشتر در حاشیه حزب جمهوری فعالیت می کرد .
چهارتن از اعضاء گروه والفجر ، یعنی شهیدان محمد علی باقری ،محمود پهلوان ، حمید رضا فاطمی و محمد علی موحدی قمی درزمستان 1354 اعدام شدند و مابقی به حبس ابد یا حبسهای چند ساله محکوم گردیدند.
برادران کوچکِ شهیدان باقری، فاطمی و موحدی قمی نیز در ادامه راه برادران شهیدشان (*)،در جریان جنگ هشت ساله به شهادت رسیدند . فعالیتِ" والفجر" یا فجر انقلاب به عنوانِ یک "گروه"، با سرکوب استبداد شاهنشاهی ، پایان پذیرفت ،اما مسلم است که این قبیل پایانها( یا احیانا" دگردیسیها) را نباید به معنای" مرگ مجاهدت" تلقی کرد . " مجاهدت" چونان
یک" سلوک" ، شاید در هر مقطعی شکلی متفاوت به خود گیرد، اما اختیار کردن شکل و قالبی متفاوت به معنای نابودی "راه" نیست ؛ گو اینکه
علاوه بر" تغییر شکل "،گونه ای "تغییر محتوا "هم از لوازم ذاتی این سلوک است. ما همواره ملزم به اصلاح فهم خود و پیشینیانمان از مجاهدتیم ، تا کوشش تعالی جویانه ما در مداری پیراسته تر و متعالی تر ادامه یابد : با این حال و به رغم همه این دگرگونیها ، اصل مجاهدت تعطیل بردار نیست . "مجاهدت" ، "معنا بخش زندگی" است و تعطیلِ آن ، به منزله سقوط انسان از مرتبه انسانیت به افق زندگی روزمره است.
واقعیت این است که امروز در جامعه ما، انقلاب، یک پدیده تاریخی است و نه واقعیتی بالفعل. البته آثار یک " انقلاب سپری شده " همچنان در زندگی امروز ما موجود وفعال است اما اثر شیء را با خود شیء نباید یکی گرفت . برخی از امکانات این "پدیده سپری شده " ،در طول سی و چند سال گذشته به ظهور رسیده است و شاید پدیده مزبور ، امکانات متفاوت دیگری هم در بطن خود دارا باشد . اما چه شاهدِ این امکان های متفاوت باشیم چه نه، میان انقلاب پنجاه وهفت و اصل سلوک مجاهدانه نباید قائل به" این همانی" شویم.
اینروزها ، در بازخوانیِ تاریخ نهضتها و مجاهدتهای پیشین ، و من جمله انقلاب بهمن 57 ، تکلیف مهمی که پیشِروی ِ ما است، تفکیک عنصر ذاتی آن مجاهدتها از عناصر عَرَضی است. علاوه بر اینکه باید به این سوال مهم هم باسخ دهیم که چه چیزرا از میراث گذشته تاریخی ، می باید حفظ یا احیا کرد و کدام عنصر را باید وانهاد ؟
در فراز آتی، سروده شهید باقری را ملاحظه خواهید کرد . در برخی منابع آمده است که شهید باقری قبل از اعدام، سخت، آماج آزار و شکنجه سرسبردگان رژیم مستبد سلطانی قرار گرفته بود ./ا. ح. ترکش دوز
پی نوشت:
__________
*عبارت "در ادامه راه برادران شهیدشان "را با توجه به عنصر ذاتی در مجاهدت به کار می برم و به معنای این نیست که در جنگ هشت ساله ،در تمامی مقاطع ،راهبرد درستی اتخاذ شد یا راهبرد های اتخاذ شده ، لزومآ" در جهت تداوم و تکامل مبارزات سابق بوده است.مقاله "دفاع مقدس و اصالتهائی که به حاشیه رانده شد "در همین سایت ،بی ارتباط با این بحث نیست .
*****************************************
سروده ای از شهید محمد علی باقری در زندان
از اینجا تا فراز گنبدِ دوار گیتی نردبانی هست
کز نهایت ایستاده خلقها در راه ، روبه سویِ قُله می آیند
هرچه بالاتر ،هرکه انسانتر
هرکه درجانش کجی کمتر
هرکه تسلیم و رضای بیشتر دارد ، هست بالاتر
لحظه ای دور از حقیقت اوفتادن
لحظه ای دل از جهاد خلق برکندن
لحظه ای با دشمنان حق ، پیمان داشتن
اوفتادن از فرازِ پله را مانَد
لحظه ای حتی سکون
لحظه ای درجا زدن
لحظه ای با نفس، خوش بودن
لحظه ای در ، بر جهان بستن
خُرد گشتن زیرِ پایِ خلق رامانَد
برفرازِ نردبان بنگر ! نِگر آنجا چه می بینی؟
راه، بَس دشوار
لیک از فرازِ نردبان ، نوری زسویِ قله می آید
که رنگِ ارغِوان دارد
وهرکه خواست بر آن قله دست آرَد
بباید پیکر ِ خود را به خونِ خویش آمیزد
ورنگِ ارغوان گردد
که بی رنگی بسی پیدا است در آنجا!*
------------------------------------------------------------
پی نوشت سروده :
این سروده پس از پیروزی انقلاب و احتمالا"برای نخستین بار در قصه "فجر یا طه " منتشر شد.
- ۹۳/۰۸/۰۵