توافق پسا واشنگتن و رویکرد انفعالی
رویکرد جدید بانک جهانی یک موج نسبتاً جدید آکادمیک در دانش اقتصادی و مباحث مربوط به توسعه را در عقبة خود داشت. رواج گستردة نهادگرایی جدید و طرح بیش از پیش اندیشمندانی چون « آمارتیاسن» و اعطای جایزة نوبل اقتصاد به او، خواسته یا نا خواسته «توافق پسا واشنگتن» را پشتیبانی مینمود.
***********************
توافق پسا واشنگتن و رویکرد انفعالی
امیر حسین ترکش دوز
صرفنظر از تجدید نظر بانک جهانی در سطح سیاستهای عمومی خود به تدریج جماعتی از اقتصاددانان و مدیران ارشد این سازمان نیز در سطح فردی کوشیدند تا این «تجدید نظر» را در سمت و سوی مطلوب، تئوریزه کنند. «پیتر ایوانز» و «ژوزف استیگلیتز» در شمار این جماعت بودند. استیگلیتز در واپسین سالهای دهه ۹۰ میلادی رویکرد جدید بانک جهانی و همراهان آنرا« توافق پسا واشنگتن» نام نهاد.
البته رویکرد جدید بانک جهانی یک موج نسبتاً جدید آکادمیک در دانش اقتصادی و مباحث مربوط به توسعه را نیز در عقبة خود داشت. رواج گستردة نهادگرایی جدید و طرح بیش از پیش اندیشمندانی چون « آمارتیاسن» و اعطای جایزة نوبل اقتصاد به او، خواسته یا نا خواسته «توافق پسا واشنگتن» را پشتیبانی مینمود.
در میهن ما نیز این توافق همچون توافق پیشین، البته با تأخیر فازی چندساله، بازتابی گسترده داشت. بازتابی که بیش از انعکاس «توافق واشنگتن» در کشورهای جنوب از گستردگی ( و مهمتر از آن) از پیچیدگی بیشتری برخوردار بود. این بازتاب، گستردهتر از بازتاب توافق سابق بود از آن رو که دامنة تأثیر پذیری آن شماری از منتقدان سیاستهای تعدیل ساختاری (یا توافق واشنگتن) را نیز در بر میگرفت و از پیچیدگی بیشتری نیز برخوردار بود چراکه نه تنها رابطهای یک سویه با ذهنیت برخی روشنفکران و سیاستگذاران ما برقرار میکرد بلکه این رابطه، با رنگ و لعابی اعمال میگشت که تأثیر پذیرندگان نیز به عواقب و لوازم تأثیر پذیری خود آنچنان که باید و شاید توجه نداشتند و بدتر از آن تأثیر پذیری از توافق پسا واشنگتن و ایدههایی همچون نهادگرایی(اعم از جدید یاحتی نسخه قدیم آن در آراء «وبلن» و «میچل») را سنگر مقاومتی در مقابل توافق سابق اقتصاد نئوکلاسیک تصور میکردند. نادرستی این تصور یعنی تلقی رویکرد پسا واشنگتن و منضمات تئوریک آن به مثابه یک “سنگر مقاومت” در مورد سطح رسمی این رویکرد و رویکردهای همراهی چون نهاد گرایی جدید نیازمند توضیح چندانی نیست؛ چه اندک توجهی به آن آشکار میسازد که اگرچه این رویکرد جدید تجدید نظری را نسبت به رویکرد سابق صورت داده است اما این تجدید نظر به هیچ رو به مبادی فلسفی و روش شناختی تسری نیافته است. بیراه نیست اگر ادعا کنیم که توافق پسا واشنگتن و منضمات تئوریک آن همچون نهادگرایی جدید اگر برای جامعه ما و نظم فکری برآمده از انقلاب، زیان بارتر از توافق واشنگتن نباشد ، حد اقل به همان میزان ثمرات ناگواری را در پی خواهد شد. چه اگر مضمون نئوکلاسیک توافق واشنگتن به روایت متعارف آن، منطق بازار و فردگرایی روش شناختی را تنها به عرصهای از عرصههای زیست آدمی محدود میساخت، توافق پسا واشنگتن این منطق را به عرصههای غیر بازاری زندگی نیز تسری میدهد. مضاف بر آنکه منضمات (خواسته یا ناخواسته) تئوریک آن، نسبت به توافق واشنگتن از بار مفهومی سنگینتری برخوردار است. به عنوان مثال طرح ایدهای همچون حقوق بشر (با رویکرد متجددانه به آن) در رویکرد جدید چه ذیل عنوان نهادگرایی طرح شود یا غیر آن، کمتر از توافق واشنگتن با معارف و ارزشها و هنجارهای خودی اصطکاک نخواهد داشت . البته ممکن است گفته شود (کما اینکه گفتهاند و نوشتهاند) که متفکران و شخصیتهای ارجمند ما نیز همچون صدر و مطهری و بهشتی از صیانت حقوق آدمی جانبداری کردهاند اما این پاسخ، این نکته بسیار مهم را مغفول میگذارد که نباید مشابهت صوری مانع از توجه ما به مبادی متفاوت و لذا نتایج متفاوتی باشد که” گفتارهای مختلف دربارة حقوق”، در پی خواهند داشت. طرز تلقی نهادگرایان جدید و اندیشمندانی همچون آمار تیاسن از حقوق از همان سرچشمههای معرفتی آب میخورد که اندیشمندان نئوکلاسیک از آن سیراب میشوند.
با این توضیحات پیداست که نهادگرایی جدید و به طور کلی موج تئوریک پشتیبانی کننده توافق پسا واشنگتن را نمیتوان سنگر مقاومتی در مقابل توافق واشنگتن (و به طریق اولی اندیشه سرمایهداری) انگاشت.
علاوه بر این، اختیار کردن نهادگرایی قدیم و روایتهایی از اجزاء متشکله بسته موسوم به توافق پسا واشنگتن که با مبادی نئوکلاسیسم و فردگرایی روش شناختی سنخیتی نداشته باشند نیز سنگر مقاومتی در مقابل توافق سابق (یعنی توافق واشنگتن) نخواهد بود چه آنها نیز از جهاتی دیگر در مبادی و لوازم معرفتی خود با نظم فکری برآمده از انقلاب ناسازگار و متفاوت اند.
مثلاً میتوان پرسید که آیا میتوان با شعار دین آن هم دینی چون اسلام به تلقی نهادگرایان قدیم از سرشت بشری، نسبت عقل و ناعقل در وجود آدمی یا تلقی داروینی ایشان از تکامل ملتزم بود؟
* * *
به هر تقدیری آنچه امروز در میان گفتارهای اقتصادی – سیاسی در میهنمان با آن مواجهیم حضور مسلط دو رویکردی است که یکی تحت تأثر توافق واشنگتن و دیگری تحت تأثیر توافق پساواشنگتن و منضمات تئوریک آن قرار دارد. دو رویکردی که گاه در عرصه عمل همگام و هم سو نیز قرار میگیرند. با این حال، جوانان حقجو صرفنظر از این دو رویکرد انفعالی و گاه تقلیدی همچنان نمونههای ارجمندی را برای الگو قرار دادن در اختیار دارند، نمونههایی که از موارد قدیم آن میتوان از تأملات ارزشمند امام خمینی و استاد مطهری و دیگر شخصیتهای تفکرو نهضت اسلامی معاصر( همچون شهیدان صدر و بهشتی و یا مرحوم طالقانی)و از نمونههای جدید آن از نگاشتههای قابل تأمل اما نسبتاً مهجوری یاد کرد که در طی سالهای اخیر در میهن ما انتشار یافته اند.(۱)
بررسی اجزاء و ابعاد توافق پسا واشنگتن نیازمند سلسهای از بحثها است. در این زمینه ، می توانید بررسی اندیشة سرمایة اجتماعی و روایت آمارتیاسن ازنسبت اخلاق و اقتصاد را در همین سایت پیگیری کنید./
——————————————————————————
پی نوشت:
۱- کتاب پول و بانکداری اسلامی نوشته دکتر ایرج توتونچیان نمونهای از این سنخ آثار است.
- ۸۵/۱۲/۰۱