«سرسپردن» یا «چشم و گوش بازداشتن و مراقب بودن»؟
آموزه ای از مطهری در نفیِ سرسپردگی
________________________________________
رابطه مردم با مجتهد جامع الشرایط چگونه باید باشد ؟ این رابطه از سنخ سرسپردن است یا به شیوه چشم و گوش باز داشتن و مراقب بودن ؟ استاد شهید مطهری دراین زمینه پاسخی خاص و متفاوت دارد . در سطور بعد ، متنِ این پاسخ را ملاحظه خواهید کرد./
امیر حسین ترکش دوز
____________________________
در میانِ مقالاتِ مطهری مقاله ای است با عنوان اصل اجتهاد در اسلام. این مقاله در زمانِ حیات وی بارها به صورتهای مختلف منتشر شد و اکنون نیز در ضمن یکی از کتابهای مشهور او در دسترس همگان است . شکلِ اولیه مقاله، گفتاری است که استاد مطهری اول اردیبهشت ماهِ 1340 در انجمن ماهانه دینی در تهران ارائه کرد و به صورتِ مشروحترِ با عنوانِ اصل اجتهاد در اسلام در همان سال ، در نشریه سالانه مکتب تشیع به چاپ رسید . مقاله مزبور باردیگر در دیماه 1341 با عنوان سابق، همراه با مقالاتی از علامه طباطبایی، مهندس مهدی بازرگان، آیه الله ابوالفضل مجتهد زنجانی، آیه الله سید محمود طالقانی و آقایان بهشتی و مرتضی جزایری در کتابی با عنوان بحثی درباره مرجعیت و روحانیت از سوی شرکت سهامی انتشار منتشر شد . این کتاب درزمان خود مورد استقبال بخشهائی از جامعه مذهبی و من جمله جماعتی کثیر از تحصیلکردگانِ مسلمان قرار گرفت .
شخصِ مطهری در همان سالها یعنی اوائلِ دهه چهل ، مقاله یاد شده را با اندکی تغییر، همراه با با مقالاتی دیگر، با عنوان ده گفتار گردِهم آورد و منتشر ساخت . کتاب ده گفتار تا پایانِ حیاتِ استاد ، بارها منتشر شد.
در مقاله اجتهاد در اسلام ، تقلید به دو قِسم «ممنوع» و «مشروع» تقسیم شده است. نویسنده با ابتناءِ بر این تقسیم ، با زبان گلایه و انذار می گوید : «اخیراً از بعضی مردم که در جستجوی مرجع تقلید هستند .گاهی این کلمه را می شنوم که می گویند می گردیم کسی را پیدا کنیم که آنجا را سر بسپاریم . می خواهم بگویم تقلیدی که در اسلام دستور رسیده ، سرسپردن نیست . چشم بازکردن و گوش بازداشتن است .تقلید اگر شکل سرسپردن پیدا کرد ، هزارها مفاسد پیدا می کند ». شهید مطهری بعد ازآنکه حدیثی را از امام صادق ذیل یکی از آیات قرآن ، تقریر و تبیین می کند، عبارت "مراقب بودن " را هم به کار می بَرَد و می نویسد :«پس معلوم می شود که تقلیدِ ممدوح و مشروع ، سرسپردن و چشم بستن نیست .چشم بازکردن و مراقب بودن است و اگرنه، مسئولیت و شرکت در جرم است » . مطهری بعد از این جمله صریح ، ادامه می دهد :«بعضی از مردم خیال می کنند که تأثیر گناه در افراد یکسان نیست . در عامه مردم گناه تأثیر دارد و آنها را از عدالت و تقوی ساقط می کند ولی در طبقه علما تأثیری ندارد آنها یک نوع کُریت و یک نوع اعتصام دارند . نظیر فرقی که بین آب قلیل و آب کثیر است که آب کثیر اگر بقدر کُر شد، دیگر از نجاست منفعل نمی شود در صورتیکه اسلام برای احدی کُریت و اعتصام قائل نیست حتی برای شخصِ پیغمبر اکرم (ص) . چرا می گوید "قل انی اخاف ان عصیت ربی عذاب یوم عظیم" -ای پیغمبر بگو خودِ من نیز اگر معصیت کنم از عذاب روز بزرگ بیمناکم . "لئن اشرکت لیحبطن عملک " اگر نوعی شرک در کارِ تو وارد شود ،عملت تباه خواهد شد، همه اینها برای این تعلیم است که تبعیضی در کار نیست کُریت و اعتصامی برای احدی نیست .داستانِ موسی و عبد صالح که در قرآن کریم آمده داستان عجیبی است . یک نکته بزرگ که به عقیده من از این داستان استفاده می شود این است که تابع و پیرو تا آنجا تسلیم متبوع و پیشوا است که اصول و مبادی ِ قانون نشکند و خراب نشود اگر دید آن متبوع ،کاری برخلاف اصول و مبانی انجام می دهد نمی تواند سکوت کند ».
گفتیم که آقای مطهری در ضِمنِ گفتار خود به تبین آیه ای و روایتی می پردازد . این بخش را در فراز بعد ملاحظه می کنید. ماحصلِ سخنِ ایشان در این بخش بازهم تمییزِ تبعیتِ ممنوع از پیروی مشروع و مهمتر از این ، اذعانِ ضمنی به توانائیِ تشخیصِ فرقِ این دو برای غیرِ مجتهدین یا همانها است که در لسانِ حوزویان عوام الناس خوانده می شوند .مطهری می گوید :
«در اینجا حدیث مفصلی که در این زمینه هست و نوشتهام، برای شما از رو میخوانم. جمله معروفِ: "فَامّا مَنْ کانَ مِنَ الْفُقَهاءِ صَائِناً لِنَفْسِهِ حافِظاً لِدینِهِ مُخالِفاً عَلیهَواهُ مُطیعاً لِامْرِ مَوْلاهُ فَلِلْعَوامِّ انْ یقَلِّدوهُ " که از جمله سندهای تقلید و اجتهاد است جزء همین حدیث است و شیخ انصاری درباره این حدیث میگوید: آثار صِدق از آن نمایان است. این حدیث در ذیل این آیه کریمه است: وَ مِنْهُمْ امِّیونَ لایعْلَمونَ الْکتابَ الّا امانِی وَ انْ هُمْ الّا یظُنّونَ . این آیه در مقام مذمّت عوام و بیسوادان یهود است که از علما و پیشوایان دین خود پیروی و تقلید میکردند، و دنباله آیاتی است که روش ناپسند علمای یهود را ذکر میکند. میفرماید یک عده آنها همان مردم بیسواد و نادان بودند که از کتاب آسمانی خود چیزی جز یک رشته خیالات و آرزوها نمیدانستند و دنبال گمان و وهم میرفتند. در ذیل این آیه این حدیث است که شخصی به حضرت صادق علیه السلام عرض کرد که عوام و بیسوادان یهود راهی نداشتند جز اینکه از علمای خود هرچه میشنوند قبول کنند و پیروی نمایند. اگر تقصیری هست متوجه علمای یهود است. چرا قرآن عوام الناس بیچاره را که چیزی نمیدانستند و فقط از علمای خود پیروی میکردند مذمّت میکند؟ چه فرقی بین عوام یهود و بین عوام ما هست؟ اگر تقلید و پیروی عوام از علما مذموم است پس عوام ما نیز که از علمای ما پیروی میکنند باید مورد ملامت و مذمّت قرار گیرند. اگر آنها نمیبایست قول علمای خود را بپذیرند اینها نیز نباید بپذیرند.حضرت فرمود:بَینَ عَوامِّنا وَ عُلَمائِنا وَ بَینَ عَوامِّ الْیهودِ وَ عُلَمائِهِمْ فَرْقٌ مِنْ جَهَةٍ وَ تَسْوِیةٌ مِنْ جَهَةٍ: امّا مِنْ حَیثُ اسْتَوَوْا فَانَّ اللَّهَ قَدْ ذَمَّ عَوامَّنا بِتَقْلیدِهِمْ عُلَمائَهُمْ کما قَدْ ذَمَّ عَوامَّهُمْ. وَ امّا مِنْ حَیثُ افْتَرَقوا فَلا.عوام و علمای ما و عوام و علمای یهود از یک جهت فرق دارند و از یکجهت مثل هماند. از آن جهت که مثل هم میباشند خداوند عوام ما را نیز به آن نوع تقلید از علما مذمّت کرده و اما از آن جهت که فرق دارند نه. آن شخص عرض کرد: یا ابن رسول اللَّه توضیح بدهید.{امام صادق} فرمود: عوام یهود علمای خود را در عمل دیده بودند که صریحاً دروغ میگویند، از رشوه پرهیز ندارند، احکام و قضاءها را به خاطر رودربایستیها و رشوهها تغییر میدهند، میدانستند که درباره افراد و اشخاص عصبیت به خرج میدهند، حبّ و بغض شخصی را دخالت میدهند، حق یکی را به دیگری میدهند. آنگاه فرمود:وَ اضْطُرّوا بِمَعارِفِ قُلوبِهِمْ الی انَّ مَنْ یفْعَلُ ما یفْعَلونَهُ فَهُوَ فاسِقٌ لایجوزُ انْ یصَدَّقَ عَلَی اللَّهِ وَ لا عَلَی الْوَسائِطِ بَینَ الْخَلْقِ وَ بَینَ اللَّهِ.به حکم الهامات فطری عمومی که خداوند در سرشت هرکس تکویناً قرار داده میدانستند که هرکس که چنین اعمالی داشته باشد نباید قول او را پیروی کرد، نباید قول خدا و پیغمبران خدا را با زبان او قبول کرد.در اینجا امام میخواهد بفرماید که کسی نگوید که عوام یهود این مسئله را نمیدانستند که نباید به قول علمایی که خودشان برخلاف دستورهای دین عمل میکنند عمل کرد. زیرا این مسئله مسئلهای نیست که کسی نداند. دانش این مسئله را خداوند در فطرت همه افراد بشر قرار داده و عقل همه کس این را میداند. به اصطلاح اهل منطق از جمله «قضایا قیاساتها معها» است، دلیلش با خودش است.کسی که فلسفه وجودیش پاکی و طهارت و ترک هوا و هوس است اگر دنبال هوا و هوس و دنیاپرستی برود، به حکم تمام عقول باید سخن او را نشنید. بعد فرمود:وَ کذلِک عَوامُّ امَّتِنا اذا عَرَفوا مِنْ فُقَهائِهِمُ الْفِسْقَ الظّاهِرَ وَالْعَصَبیةَ الشَّدیدَةَ وَ التَّکالُبَ عَلی حُطامِ الدُّنْیا وَ حَرامِها وَ اهْلاک مَنْ یتَعَصَّبونَ عَلَیهِ وَ انْ کانَ لِاصْلاحِ امْرِهِ مُسْتَحِقّاً، وَ بِالتَّرَفُّقِ بِالْبِرِّ وَ الْاحْسانِ عَلی مَنْ تَعَصَّبوا لَهُ وَ انْ کانَ لِلْاذْلالِ وَ الْاهانَةِ مُسْتَحِقّاً. فَمَنْ قَلَّدَ مِنْ عَوامِّنا مِثْلَ هؤُلاءِ فَهُمْ مِثْلُ الْیهودِ الَّذینَ ذَمَّهُمُ اللَّهُ بِالتَّقْلیدِ لِفَسَقَةِ فُقَهائِهِمْ «1». و به همین منوال است حال عوام ما . اینها نیز اگر در فقهای خود اعمال خلاف، تعصب شدید ، تزاحم بر سر دنیا ، طرفداری از طرفداران خود هرچند ناصالح باشند ، کوبیدن مخالفین خود هرچند مستحق احسان و نیکی باشند . اگر این اعمال را در آنها حس کنند و بازهم چشم خود را ببندند و از آنها پیروی کنند عیناً مانند همان عوام یهودند و مورد مذمت و ملامت هستند» پس از این ، مطهری همان جمله سابق الذکر را می گوید: «پس معلوم می شود که تقلید ممدوح و مشروع ،سرسپردن و چشم بستن نیست .چشم بازکردن و مراقب بودن است و اگر نه مسئولیت و شرکت در جرم است».(پایان قسمت اول - ادامه در همین پست منتشر خواهد شد)
- ۹۶/۰۶/۰۳