خط انبیاء و مبارزه با حِس تقلید مردم - آموزه ای دیگر از مطهری
احیا : استاد شهید مطهری در فرازی از بحثهای «انجمن اسلامی پزشکان» - درباره نبوت - می گوید : "من یک وقت در قرآن مطالعه می کردم دیدم جُزء مشترکات همه پیغمبران یکی همن است که با این حِسِّ تقلیدِ مردم مبارزه کرده اند " (کتاب نبوت - بحثهای انجمن اسلامی پزشکان - چاپ اول، انتشارات صدرا ، صفحه 32) برای اینکه مقصود ایشان از این سخن آشکار شود چند جمله قبل و بعد آنرا هم نقل می کنیم : «آمدن پیغمبران نه برای این است که نیروی عقل مردم راکد بشود - یعنی جانشین عقل بشوند - بلکه بر عکس است؛برای به کار انداختن عقل و برای آزاد ساختن عقول است و این جزء نصوصی است که در خود اسلام آمده . اولاً شما در خودِ قرآن می بینید که «مسئله لعلهم یعقلون» ، «لعلکم یتفکرون» و این چیزها هست که اصلاً بنای قرآن بر زنده کردن و بیدار کردن عقل و بر پاره کردنِ زنجیرهایی است که عقل را دربند می کشد از قبیلِ تقلید - انا وجدنا آبائَنا علی امه و انا علی آثارهم مقتدون( زخرف ، 23) - که یک وقت من در قرآن مطالعه کردم دیدم جُزءِ مشترکاتِ همه پیغمبران یکی همین است که با این حِسِّ تقلیدِ مردم مبارزه کرده اند . حرف ما این است که اگر پیغمبران نیامده بودند و رهبری نکرده بودند ، اصلاً این عقل در همان حَدِّ کودکی مانده بود و بشر به این حد نرسیده بود . ما الآن بشرِ آزاد شده را داریم می بینیم؛ می گوئیم می رود به کره ماه . خیال می کنیم اگر پیغمبران هم در چند هزار سال پیش نیامده بودند بشر امروز میرفت به کره ماه، در صورتی که این پیغمبران بودند که آمدند و آمدند و زنجیرها را از عقل بشر پاره کردند و پاره کردند و به او شخصیت دادند. موجودی که در مقابل ساخته خودش تعظیم میکرده، آتش را پرستش میکرده، خاک را پرستش میکرده، سنگ را پرستش میکرده - می گویند هیچ موجودی در دنیا نیست الّا اینکه مدتی خدایی کرده - وتی پیغمبرانی میآیند او را از عبادت هر چیزی جز خدای یگانه آزاد میکنند و یک تکیه گاه دیگری به او میدهند و آن تکیه گاهها را از او میگیرند و به او میگویند تو اشرف مخلوقات هستی: وَ لَقَدْ کرَّمْنا بَنِی آدَمَ وَ حَمَلْناهُمْ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ ، اینها برای تو آفریده شده است، حتی میگوید خورشید و ماه و ستاره مسخّر توست و برای توست و تو اشرف مخلوقات هستی، آن وقت است که این بشر دست و پایش آزاد میشود.حضرت امیر در باب فلسفه آمدن پیغمبران میفرماید: «فَبَعَثَ فیهِمْ رُسُلَهُ وَ واتَرَ الَیهِمْ انْبِیاءَهُ لِیستَأْدوهُمْ میثاقَ فِطْرَتِهِ» پیامبران را پشت سر هم فرستاد تا آن پیمانی را که در فطرت مردم از آنها گرفته از ایشان بخواهن - خیلی تعبیر عجیبی است! یعنی آنها را بر جاده فطرت و طبیعتشان ببندازند، موانع فطرتشان را بر طرف کنند «وَ یذَکروهُمْ مَنْسِی نِعْمَتِهِ»نعمتهایی را که به آنها داده و فراموش کرده اند به یادشان بیاورند، به آنها بشناسانند که تو چه هستی و چه نعمتهایی به تو داده ام؛ این نعمتهایی که تو خودت را در خدمت او قرار میدهی، او در خدمت تو باشد. «وَ یثیروا لَهُمْ دَفائِنَ الْعُقولِ» - دفائن، گنج را میگویند که در زیر خاک است؛ چون در زیر خاک است و خاک رویش را گرفته آدم روی آن راه میرود ولی نمیفهمد که زیر پایش گنج است؛ «اثارَه» برطرف کردن خاکها است - تا خاکها را از روی گنجینه های عقلها بردارند. این نیروی اضافی ای که شما میگویید، نیامده که حتی کمک باشد برای عقل . ما فوق کمک است برای عقل، تا چه رسد که بگوییم آمده اندکه به عقل بگویند تو برو کار نداشته باش ؛ ما کار میکنیم . ما خواستیم عرض کنیم اگر ما باشیم و این ساختمان بشر، میبینیم این ساختمان بشر، هم نیاز دارد به رهبری و هدایت - همان که شما از آن تعبیر میکنید که عقلش را کمک کند- و هم نیاز دارد به اینکه آن غریزه منفعت جویی فردی او را رام کند یا به قول فروید آن را تعالی بدهد یعنی متوجه مسائل بالاتری بکند تا مصالح اجتماعی اش هم بر همین اساس تنظیم شود.". پایان سخن مطهری.
مرتضی مطهری" رجوع غیر مجتهد به مجتهد" را با مضمونی که در اینجا ملاحظه کردیدسازگار می دانست . درنظر او تقلید در احکام فرعیه شرعیه هم، روی آوردنی حقیقت طلبانه به عاِلم همراه با نقد و بررسی و مراقبت از همان عالم است . ، تعبیری که او در مقاله »اجتهاد و تقلید» در کتاب «ده گفتار » در مورد ِ نسبتِ مردم با مراجع دینی ذکر می کند « چشم و گوش بازداشتن و مراقب بودن » است .مطهری نمی پسندید که حتی تقلید در فروع - یا آنچه در جامعه مذهبی ما تقلید خوانده شده است - از جنس سرسپردن باشد .سخن وی - در این باره - در همین «احیا » با عنوان «سرسپردن یا چشم و گوش بازداشتن و مراقب بودن؟ » آمده است./ امیر حسین ترکش دور
- ۹۷/۱۱/۲۸