کدام ایران؟ کدام میهن دوستی؟
امیرحسین ترکش دوز
جماعتی که روزگاری «ایران خواهی و میهن دوستیِ ضد استعماری و ضد استبدادیِ کمابیش اسلامی» را تاب نمی آوردند و این میهن دوستی و نمادهای آنرا به سخیف ترین صورتها مورد حمله قرار می دادند، به «ایران گراییِ کاذبِ شاهانه» و خصوصیات اقتدارگرا، گسترش طلب و سیطره جویِ آن متوسل شده اند. در چنین حال و هوایی، ارجاع به جملاتی از مرحوم مصدق می تواند یادآور افقی دیگر برای اندیشیدن به ایران باشد. دکتر مصدق در حلسۀ 20 شهریور 1324 مجلس شورای ملی، ضمن یک نطق تاریخی گفت: «از مسلمانی و آداب آن برای بر حق بودن اسلام، نه برای میل این و آن پیروی کنیم و به لوازم آن فقط از ترس خدا و معاد، نه مقتضیات دنیوی و سیاسی عمل نمائیم. من ایرانی و مسلمانم و بر علیه هرچه ایرانیت و اسلامیت را تهدید کند تا زنده هستم مبارزه می نمایم. من طرفدار احیاء اصول مشروطیتم و با هر دولت یا اکثریتی که بخواهد اساس آنرا که آزادی انتخابات است متزلزل نماید مخالفت می کنم».
مرحوم مصدق قبل از جمله «من ایرانی و مسلمانم الخ» با اشاره به اتحاد شوروی و انگلیس می گوید: «باد شمال و جنوب ما را نلرزاند و در درجه ایمان ما تأثیری ننماید و به طور مصنوعی یک روز آتش آنرا شعله ور و روز دیگر به کلی خاموش نکند». در فرازی دیگر از همین گفتار مصدق آمده است: «از نظر ما اجنبی، اجنبی است؛ شمال و جنوب فرقی نمی کند و موازنه بین آنها یگانه نجات ما است. فقط با این سیاست ما می توانیم از آزادیها به معنای حقیقی در تمام شؤون بهره مند شویم و بر مال و نفس خود مسلط باشیم ... ما باید خود را به آن درجۀ استقلال واقعی برسانیم که هیچ چیز جز مصلحت ایران و حفظ قومیت و دین و تمدن خودمان مُحَرکمان نباشد».
مصدق در همبن نطق تاریخی دلیل حضور خود در پارلمان را در دو محور خلاصه می کند: در سیاست داخلی «برقراری اصول مشروطیت» و در سیاست خارجی «تعقیب سیاست موازنه منفی». مشروطه خواهی مصدق بی تردید در مقابل حکومتداری مطلق العنان، فرد محور، غیر انتخابی، نظارت ناپذیر و نامسئول قرار می گیرد. مشروطه خواهی مصدق همچون مشروطه خواهی شهید مدرس، ضد استبدادی و البته ضد استعماری بود؛ بی آنکه این دو در ستیز با استعمار قائل به تفصیل و تبعیض باشند. مصدق و مدرس مداخله گری و تسلط هیچ بیگانه ای را چه جهانی و چه منطقه ای و با هر عنوان و ظاهری برنمی تافتند. آنها در مقابل رابطه ای خاص میان «خودی و دیگری» موضع داشتند؛ لذا روح موضعگیری ایشان محدود به مقتضیات خاص جنگ سرد نیست. جالب اینکه برخی مصدق را تقبیح می کردند و اجنبی ستیزی او را کامل نمی دانستند اما عملکرد دیروز و امروزشان نشان دهنده ناگزیر بودنشان از مدد گرفتن از عامل خارجی و امید بستن به امدادهای موهوم قدرتهای به اصطلاح نوظهور است. پایداری در مسیر موازنه منفی که مدرس و مصدق راهنمایان و پیشروانش بودند و بعدها در تز نه شرقی نه غربیِ امام خمینی تداوم و تکامل یافت، نیازمند غنای معرفتی و روحی است و همه مدعیان از چنین غنایی برخوردار نیستند. مصدق مشروطه خواه بود اما نمی توان خط مشی سیاسی او را سکولار خواند؛ زیرا قانون اساسی مشروطه که مرجع و مُتکایِ مصدق بود سکولار نبود. شهید مدرس به صراحت قرآن را مایۀ قانون اساسی مشروطه معرفی می کرد.
با تکوین انقلاب اسلامی سال 57، سطح مبارزات آزادیخواهانه و استقلال طلبانۀ مردم ایران از سطح قانون اساسی مشروطه فراتر رفت. نیازهای متعالیِ جدیدی پدید آمده بود که - در واپسین سالهای دهه 50 - شکل گیری قانون اساسی جدیدی را ایجاب می کرد./
پی نوشت:
در سالهای گذشته درباره مرحوم مصدق در ضمن یادداشتها و مقالات زیر سخن گفته ام:
- 14 اسفند و تداوم نابجای یک منازعه، اسفند 78، در عصرما
- امام خمینی و نهضت ملی شدن صنعت نفت، در فروردین و مرداد 94، در احیا
- چالش گفتارها در اعلام انقراض قاجاریه، در چشم انداز ایران، در چهار شماره، در سالهای 1400 تا 1401
- ۰۴/۰۸/۱۹
