تمایزها و چالشهای امروز و فردای انقلاب
دراین مقاله به فهرستی از ویژگیهای مشخصه و نیز چالشهای حال و آینده انقلاب اسلامی ایران ، اشاره شده است.
******************
تمایزها و چالشهای امروز و فردای انقلاب
امیر حسین ترکش دوز
۱- مقدمه:
مجموعه تحولاتی که چند دهۀ قبل در ایران، به سرنگونی رژیم پهلوی انجامید، از بدو شکل گیری تا به انجام، حکایت از پدیدهای غریب میکند که تنها با تکلف میتوان آن را در کلیشههای متعارف (در زمینه تحلیل انقلابها) جای داد.سِرِ این مشکل را در خصوصیاتی باید جست که وضعیت خاص و بینظیری را برای تحولات مزبور صورت داده و به تعبیری دیگر، بدان «اصالت» بخشیده است. درک این خصوصیات، هم واقعیت این پدیده را(که زین پس از آن با عنوان «انقلاب» یاد میکنیم) مکشوف خواهد ساخت و هم زمینه را برای سخن گفتن از چالشهایی فراهم خواهد کرد که انقلاب برای صیانت از اصالت خود،با آنها روبرو است. فرازهای آتی این نگاشته، به بیان ویژگیهای خاص انقلاب ایران و چالشهای پیش روی آن(که بیارتباط با ویژگیهای یاد شده نیست) اختصاص خواهد داشت.
۲- خصوصیات:
۱-۲- انقلاب ایران انقلابی باهویت دینی- مکتبی:
انقلاب اسلامی ایران نخستین انقلابی بود که در دوران جدید ،به گونهای موثر، دینی بود. رهبری انقلاب،به اسلام، به مثابه مکتبی جامع مینگریست و آنگاه که انقلاب را در تراز اسلام و در جهت عملی ساختن اهداف آن میخواست این نگرش مکتبی به سبک مدیریت او بر انقلاب نیز سریان مییافت. به جهت همین” سبک مدیریت مکتبی “بود که گفتار امام از همان ابتدای تکوین، به صراحت در سطح جامعه ایجاد «مرزبندی» میکرد و به تعبیر شایع، «خود» و «دیگری» میساخت.دغدغههای عقیدتی امام به مسامحههای معمول سیاستمداران راه نمیداد. برای امام، پاسداری از مرزهای عقیدتی، بیش از پیروزی و شکست ظاهری سیاسی، مهم بود.در گفتار حاکم بر انقلاب، هیچ مفهومی مانند” اسلام” از مرکزیت برخوردار نبود. امامِ انقلاب، “درست کیشانه” و غیورانه از اسلام سخن میگفت و به هیچ رو طالب امتزاج غیر اسلام با اسلام یا در عرض قرار گرفتن آرمان و مطلوبی با اسلام نبود. “تولید مرزبندی” از جانب گفتار امام، بیش از هر چیز، از همین مرکزیت، یعنی مرکزیت اسلام به مثابه مکتبی جامع در گفتار او، نشأت میگرفت.برخی که “تصریح به غلبه گفتار امام بر دیگر گفتارها و تک گفتاری بودن انقلاب ایران” را به منزلۀ اذعان به “ناکامی و بن بست تاریخی خود” میدیدهاند، در سالهای اخیر، کوشیدهاند تا انقلاب ایران را پدیدهای “ائتلافی” جلوه دهند، حال آنکه تمامی شواهد تاریخی، تفسیری دیگر را بر کرسی اثبات مینشاند. انقلاب ایران تنها و تنها با گفتار امام و اندیشه وی پیروز شد. آنها نیز که از این فرصت برخوردار بودند که در هدایت ماشین انقلاب مشارکتی داشته باشند، نقش آفرینی ایشان، پس از عدول از موضع خود و تمکین به گفتار امام و خط مشی او سامان مییافت. در انقلاب اسلامی ایران به هیچ رو شاهد یک سنخ “توافق” یا “معامله” میان نیروهای متخالف، بر سر خواستهای مشترک هم نبودیم، بلکه آنچه در واقعیت، صورت میبست، “بیعت” با “امام انقلاب” بود. صد البته که این بیعت ،علیالاغلب، با طوع و رغبت صورت میپذیرفت، اما بودند، جماعتی کوچک، که بیعتشان از سر ناگزیری و کراهت سامان می یافت.در عرف سیاسیون “معامله” بانحوی “عدول طرفینی” شکل میگیرد و اگر پیوند گروههای متنوع با امام در چارچوب نوعی “معامله یا توافق بر سر حداقلها” سامان مییافت، باید شاهد عدول امام از مواضع خود نیز میبودیم، حال آنکه چنین نیست. “عدول” از جانب گروههایی بود که با کبکبه و دبدبه در مقابل امام، “انا رجل” میگفتند، اما گردونه تحولات و عقب ماندگی ایشان در پاسخگویی به نیازهای زمان، آنان را بدانجا رساند که خاضعانه در مقابل امام زانو زدند. این مدعا را شواهد بسیاری، “موید” است؛ اما به عنوان نمونه میتوان به بیعت نامۀ ۳ مادهای رهبری جبهه ملی، کریم سنجابی پس از دیدار با امام در نوفل لوشاتو اشاره کرد که هیچ نشانی از ویژگیهای ممیزه خط مشی جبهه ملی (نسبت به خط مشی امام) در آن مشهود نبود.[۱]
۲-۲- انقلاب ایران، انقلابی با سمت دهی فقاهتی:
انقلاب امام، انقلابی شریعتمدارانه و فقاهتی بود. این خصوصیت از دو جهت، “انقلاب امام” را از انقلابها و انقلابیگریهای متعارف متمایز کرد. نخست از آن رو که انقلابهای این جهانی معمولاً با احتیاطها و قید و بندهای آسمانی میانه خوبی ندارند. در ایران دهه ۴۰ و ۵۰ شمسی نیز حتی برای جماعتی از به اصطلاح مبارزین مسلمان، «رسالهای زیستن» و دقت و انضباط علمی در فهم دین، اسباب تمسخر بود. وجه دیگری از فقاهتی بودن “انقلاب امام” را در عنایت وافر ایشان به ظاهر دین در رهبری این تحول بزرگ سیاسی و جهت دهی به آن حتی در گرماگرم مبارزه با رژیم شاه میتوان دید.این در حالی است که همه ما از جایگاه ظاهر دین یا همان احکام، در فهم به اصطلاح انقلابیون روشنفکر مآب از دین، آگاهیم.از دیگر سو امام فقه سنتی را پویا می فهمید و در مقابل دو گروه که یکی از فقه سنتی بدون توجه لازم به عنصر زمان و مکان و بدون توجه لازم به منافع محرومین سخن می گفت دیگری فقه را صرفا” پویا می خواست امام طرح ” فقه سنتی پویا” را درافکند.
۳-۲: انقلاب ایران، انقلابی در پیوند با سوابق فرهنگی- تمدنی:
انقلابهای مدرن غالباً چندان با سوابق فرهنگی و تمدنی جامعه خود بر سر مهر نبوده اند. انقلاب امام، البته همچون همه انقلابها وجهه و رنگ و بوی ایدئولوژیک (یا به تعبیر بهتر مکتبی) داشت، اما این ایدئولوژی از سنخ دیگری بود.امام در جهت دهی به انقلابیون، میان “ربذه ابوذر” و “مدرسۀ علما” افتراق نمیانداخت.[۲]انقلاب او انقلابی بود از جهتی در ادامه سوابق فرهنگی- تمدنی همین سرزمین و لذا در بازسازی جامعه، سودای آغاز کردن از نقطه صفر را در سر نداشت. امام به خلاف ارباب ایدئولوژیهای سیاست زده و عملگرا آن چنان نبود که مطلق مبارزه و انقلابی بودن را مستقل از عقیده و اخلاق و شرع، مقدس بداند.[۳]“عمل” و “نظر”، “فرهنگ” و “ایدئولوژی” و خلاصه جلوههای گونانگون یک زندگی متعالی، در جهت دهی امام به انقلاب با هم جمع آمده بودند.[۴]قطعاً این ویژگی در شکل دهی به ظرفیت تمدن سازی انقلاب اسلامی تأثیر میگذاشت.
۴-۲- انقلاب ایران، در پیوند تعالی طلبانه با سنت:انقلاب امام از حیث سنخ مواجهه با آداب و عادات رسوم رایج در جامعه نیز بیبدیل بود. امام طیف وسیعی از جامعه را که معمولاً و در تعبیری نارسا، سنتی خوانده میشوند، آماج رویکرد اصلاحی خود ساخت اما ایشان را تحقیر نکرد. انقلاب امام نه سنت ستیز بود و نه سنتگرا.تجلی این مشی را به عنوان مثال در نحوه مواجهه امام با جامعۀ بانوان میتوان دید. امام همان جماعتی از زنان را در تظاهرات انقلابی سال ۵۷ در گردونه تاریخ و شکل دادن به سرنوشت اجتماعی خود وارد کرد که از جانب روشنفکرانی همچون زنده یاد مرحوم شریعتی بر چسب امل میخوردند. علت ،واضح بود، با تحقیر هیچ جماعتی، نمیتوان انتظار ارتقاء ایشان را داشت.
۵-۲- انقلاب اسلامی، انقلابی در پیوند با “علم”:
در شرایطی که علم و منطق و فلسفه و کلاً نظرورزی از جانب جماعتی از به اصطلاح انقلابیون تحقیر می شد و فیلسوفان، پفیوزان تاریخ خوانده می شدند و در شرایطی که «عمل» بی توجه به پشتوانه های لازم آن از حیث معرفت، از جانب گروه هایی همچون مجاهدین خلق تقدیس می گردید، امام در راهنمایی خود به انقلابیون عنصر علم را برتری می بخشید (مثلاً آنجا که در کوران مبارزه فردی همچون مطهری را به عنوان نماینده خود به انقلابیون معرفی می کرد یا همورا به عنوان مسئول تعیین اعضای شورای انقلاب و اولین رئیس آن می گماشت یا آنجا که از انحراف ستیزی او تجلیل می کرد و آثار او را به جوانان توصیه می نمود)
۶-۲- انقلاب اسلامی، انقلابی معطوف به آینده:
انقلاب امام، نه یک انقلاب ارتجاعی و گذشتهگرا بود و نه انقلابی که استانداردهای جهانی و امروزی را الگو و معیار خود قرار داده باشد.انقلاب امام، ارتجاعی نبود، زیرا که آن بزرگ، ساختارها و الگوهای رفتاری موجود در زندگی گذشته مسلمین را لزوماً اسلامی نمی دانست. نحوه برخورد امام با “مسئله زن” و تأکیدی که بر حضور سیاسی بانوان و نقش آفرینی آنها در شکل دهی به سرنوشت تاریخی خود داشت، یا موضعی که متمایز از راست گرایان (ومتمایز از چپزده ها ) در مورد مالکیت اراضی زراعی اختیار می کرد به خوبی نمایانگر این مدعا است (یا آنجا که برداشت یکی از شاگردان خود از آیات و روایات را مستلزم نفی کلی تمدن جدید می دید برداشت مزبور را تقبیح میکرد ) .از سوی دیگر، امام به زندگی امروز بشر و اقتضائات عصری نیز اصالت نمی داد و با کوتاه آمدن در بیان مفاد مکتب یا عمل به آن از ترس مخالفت اهل زمان ،سر سازگاری نداشت. آن بزرگ را در دو مقطع از عمر شریف خود سخنانی است که می تواند مضمون موضع یاد شده را آشکار کند. امام،در آغاز مبارزه (مورخ۱۱/۹/۴۱ )می فرمایند: “اگر علما از طریق قانون صحبت می کنند برای این است که اصل دوم قانون اساسی، قانون خلاف قرآن را از قانونیت انداخته است و الا مالنا و القانون. مائیم و قانون اسلام. هر چه مخالف دین و قرآن باشد، ولو قانون اساسی باشد ولو الزامات بین المللی باشد، ما با آن مخالفیم”.(جلد اول صحیفه امام) ودر تاریخ۴/۳/۵۹ در دیدار با نمایندگان مجلس اول می گویند:«من امید این را دارم که چهره های نورانی که در مقابل من واقع شده اند بدانند که در پیشگاه خدای تبارک و تعالی هم هستید و باید برای اسلام و احکام اسلام، که به ما منت گذاشته است و همه پیروزی های ما به واسطه او است خدمت بکنیم و با کمال قدرت خدمت بکنیم. خوف این معنا را نداشته باشید که اگر در مجلس، شما یک مطلبی را بگویید، پیش روشنفکر ها این خوب نیست. شما نماز هم اگر بخوانید بعضی از این روشنفکرها پیششان خوب نیست من نمی گویم همه روشنفکرها، روشنفکر خوب در همه طبقات هست. اما آنهایی که از اول که این جمهوری اسلامی خواست پایش را بگذارد توی این مملکت مخالفت کردند. و آنهایی که به اسم خدمت به خلق می خواهند نگذارند این جمهوری اسلامی تحقق پیدا بکند شما خوف هیچ کس را نداشته باشید نه خوف چپ ها را داشته باشید نه خوف راستی ها را داشته باشید… در مسائل، قانون اساسی است و اسلام و قانون اساسی هم تابع اسلام است باید به اسلام فکر بکنید. نباید فکر کنید که حالا که در فلان کشور کذا چه جور واقع شده ما هم خوب است که التقاطی باشیم.یک قدری بگوییم خدا یک قدری هم بگوییم چیز دیگر. مستقیم باشید و با استقامت کارتان را پیش ببرید از هیچ قوه نترسید و قتی بنا شد که ما به تکلیفمان عمل بکنیم از دو حال خارج نیست ،یا این است که ما پیش می بریم یا این است که نه. چه شکستی است این. سید الشهدا هم شکست خورد در کربلا. اما زنده کرد یک عالمی را کسی که برای خدا کار بکند هیچ وقت شکست تویش نیست. برد همیشه با آنها است. شما خوف این را نداشته باشید که اگر یک چیزی برخلاف مثلاً مسلک مارکسیسم بگوئید بگویند که اینها چه عقب مانده هستند. خود آنها عقب مانده اند همان طوری که در ممالک غربی هم آزادی نیست. حرف آزادی است.» (ج ۱۲ صحیفه امام ص ۳۴۹)
۷-۲:انقلاب اسلامی انقلابی مردمی: انقلاب امام، عامه مردم را کلید گشایش قفل سیاست می دانست. اما نخبه ستیز و به اصطلاح امروز پوپولیست هم نبود . اتکاء امام برای راهگشایی در عرصه سیاسی به جماعتی محدود از سیاسیون، شیوخ یا بیوت نبود. مخاطب دعوت او عامه مردم بودند.
۸-۲:انقلاب اسلامی و مبارزه ای جامع و چند جانبه:
در انقلاب امام، ضدیت با استبداد در ضمن ضدیت با استعمار و استثمار و انواع انحرافات فکری و فرهنگی پیگیری می شد. امام از همه این آماج ها در مبارزه خود، درکی پیچیده و چند بعدی و مرتبط با هم،و مهمتر از همه، اسلامی داشت. *** در صورتی که همه این خصوصیات در نظامی به هم پیوسته و جامع در نظر گرفته شوند، می توان سیمای انقلاب اسلامی ایران را متمایز از دیگر انقلاب ها دید و حکم به “منحصر به فرد بودن آن “کرد
۳- چالشها:
به رغم همه آنچه که در مورد خصوصیات انقلاب ایران گفته شد، انقلاب در مقام فعلیت و تحقق، پدیدهای است پیچیده و ناهمگن. در این مقام، صرفاً با سمتدهیهای رهبری انقلاب و تبعات گفتار حاکم بر انقلاب مواجه نیستیم. لذا بخش مهمی از چالشها را میباید ناشی از آمیخته شدن خط اصیل انقلاب یعنی «سمت دهیهای امام امت» و «معتقدات امت امام» ،با آن دسته از خطوط فکری دانست که معتقدین به آنها، پیشترها، از سر رغبت یا کراهت، سر بر آستان ولایت “گفتار رهبری کننده انقلاب” یعنی گفتار امام ،سائیده بودند. با این توضیح، به برخی از اهم چالشهای پیش روی انقلاب اشاره خواهم داشت:
۳-۱: چالش «انقلاب و مکتب»:
اصلی ترین چالش پیش روی هر انقلاب مسلکی، نسبتی است که انقلاب با مکتب برقرار می کند. این چالش برای یک انقلاب دینی جدی تر است چرا که تقدسی که در این انقلاب برای مکتب هست در دیگر انقلاب ها نیست. انقلاب های مکتبی در معرض این خطر قرار دارند که در گذر زمان ملاحظات عملگرایانه را بر ملاحظات مکتبی ترجیح دهند. و در عوض آنکه اهوای خود را در پیشگاه مکتب فرو گذارند، مکتب را با اهواء خود تأویل و تفسیر نمایند. در این زمینه سخن بلند امام خمینی راه گشا است که «تمام مقصد ما، مکتب ما است». پاسداری از “جایگاه رهبری صالح و انتخابی در جامعه” و دفاع عقلانی از آن نیز ،نهایتاً، به پاسداری از مکتب و توانایی وفاداران به انقلاب در توجیه مردم نسبت به مقتضیات مکتب باز می گردد (به خصوص با توجه به تاکید درستی که از زمان حیات امام ،بر نقش سه رکن “مکتب الهی “، “رهبری الاهی و مردمی ” و “مردم تعالی طلب “، در حدوث و بقای انقلاب از جانب برخی تحلیلگران صورت داده شده است.)
۳-۲-چالش «انقلاب و علم»:
تنظیم مناسبات انقلاب با علم از دیگر چالش های پیش روی انقلاب است. هر دو وجهه سلبی و ایجابی انقلاب نه تنها می باید در پرتو ره نمایی “مکتب” سامان پذیرد بلکه نیازمند روشنی بخشی “علم” هم هست. البته مقصود این نیست که به هر چه با عنوان علم عرضه شود می باید تن داد، بلکه مقصود، دفاع از مطلق دانایی و سنجیدگی در پیشبرد خط انقلاب است. تردیدی نیست که قداست علم نزد ما به فرو گذاردن سلاح نقد در مواجهه با “علم آمیخته به جهل و وهم غربیان” نخواهد انجامید. علاوه بر قداست نفس علم، دانش در جهان امروز یکی از اصلی ترین منابع قدرت هم هست و از این حیث نیز انقلاب برای نیل به اهداف خود، نیازمند توجهی وافر به آن است به شرط آن که توجه به علم به منزله قدرت بُعد حقیقت نمائی آنرا به حاشیه نبرد و عدالت را هم در جامعه و حکومت قربانی نسازد .
۳-۳-چالش “جامع نگری و یکسو نگری در دشمن شناسی”:
«استعمار»، ، «استبداد» ،«استثمار»و «انحراف از عقاید و اخلاق و احکام اسلامی» از اصلی ترین اهداف، در جریان انقلاب بهمن ۵۷ بود. با این تذکر مهم که سه هدف نخست نیز دربافتی اسلامی،آن هم اسلامی به روایت امام، فهم می شد. اگر انقلابیون بخواهند در تشخیص اهداف مبارزه، همچنان بر اصالت های اولیه باقی باشند، می باید این هر چهار عنصر را همچنان در پیوند با یکدیگر ،آماج مبارزه خود بدانند.
۳-۴- چالش ناشی از” نحوه نگرش به مسئله مشارکت مردمی” بازتولید سلطنت و استبداد :
یکی از آفات ناشی از فضای فرهنگی سال های ۷۶ تا ۸۴ ،کلیشه سازی راه حل ها، در مورد معضلات گوناگونی بود که سال ها جامعه ما با آنها درگیر بود. یکی از این کلیشه ها، تقابل دو تایی استبداد- دموکراسی، برای برطرف نمودن معضله «اعمال قدرت نامنضبط» بود. یا به نحو مشابهی تقابل مشارکت فعال- مشارکت تبعی ،در مورد نحوه تأثیرگذاری مردم در تصمیم سازی های حکومتی مطرح می شد. عیب بزرگ این کلیشه ها آن بود که تنها راه بدیل «انفعال سیاسی مردم» را آلترناتیوی غرب گرایانه و نامنطبق با ارزش های امام و انقلاب جلوه می داد. حال آنکه در گفتار امام، توجهی چشمگیر به حضور فعالانه (و نه یک طرفه) مردم(و به خصوص توده های محروم) در عرصه سیاسی ارزانی داشته شده بود. «ولی نعمت خواندن مستضعفان» از سوی امام ،به خوبی نمایانگر این” توجه” است. چالشی که وفاداران به انقلاب اسلامی در امروزه روز با آن مواجهند چگونگی هدایت و سازماندهی مشارکت مردم و به خصوص مستضعفین، در تراز آرمان ها و ارزش های مکتبی انقلاب ما است. از دیگر چالشهای پیش روی انقلاب احیا رابطه قدرت به صورت فرد سالارانه ، مستبدانه و خودکامه و چهره نمائی دیگر باره روابط سلطنتی با عناوین خوش رنگ و لعاب است .
۳-۵: چالش” انقلاب با انقلاب نمایی” با چالش” خلوص”:
انقلاب را در “مقام نظر” میتوان به صورت «موجودی ناب» ارائه کرد. اما آنچه در واقعیت تاریخی جلوه کرده است هم در خود ثمرات و لوازم گفتار امام را دارا است و هم دیگر گفتارها و خط مشیها را. گفتارها و خط مشیهایی که صاحبان برخی از آنها، ناخودآگاه الگوهای فکری و رفتاری خود را به گردونه «انقلاب امام و امت امام» وارد کردند و برخی دیگر که در نخستین فرازهای انقلاب، مجالی برای بروز رأی خود نمی یافتند، تعمداً ابراز نظر خود را به موعدی دیگر موکول نمودند. این دو دسته، نقش قابل توجهی در پنهان ماندن «واقعیت تک گفتاری انقلاب» داشتهاند.با عنایت به این توضیح، یکی از نخستین چالشهایی که پیش روی انقلاب ما است، خطر گم شدن انقلاب در میان انبوه ادعاها و دادههای متعارض تاریخی است .رجوع به تاریخ، بیآنکه متکی به دستی پر، از حیث سرمایههای عقلانی، باشد نه تنها روشنی بخش راه پیش رو برای یک انقلابی اصیل نخواهد بود که بر سر درگمی وی نیز خواهد افزود. وی باید در تاریخ کند و کاو کند تا بتواند راه را از چاه بازشناسد. «ترک کند و کاو» یا «کند و کاوی نه از سر دقت» میتواند این آسیب را در پی داشته باشد که گفتارها و خط مشیهایی متفاوت از گفتار و خط مشی امام را به صرف وحدت عمل سیاسی صاحبانشان با امام در مقطعی از تاریخ، یکسان با گفتار و خط امام انگاریم.
۳-۶: چالش” غفلت از آرمانهای بلند یا مأموریت تاریخی انقلاب”:
هویت انقلابها اگر نگوئیم همواره، غالباً ،همبسته با آرمانهای پُرمایه و کلانی است که در جامعه بشری طرح میکنند. از جمله خصوصیات این آرمانها طولانی بودن بازه زمانی آزمون آنها است. از همین رو هزینه و فایده آنها را نمیتوان در کوتاه مدت محاسبه کرد. منتها اهمیت بیشتر این خصلت ، از آن رو است که آرمانهای مزبور به مأموریتی تاریخی برای انقلاب شکل میبخشند.آفت مشترکی که عارض بسیاری از انقلابها میشود، فراموشی این آرمانها یا مأموریتهای کلان تاریخی است. این فراموشی، “آفت” است، از آن رو که اساساً مشروعیت یک انقلاب منوط به آن است که، مردم انقلاب کرده زمام داران امور را همچنان پیگیر آرمانهای اولیه انقلاب بیابند. معمولاً علت این فراموشی به الزاماتی ارجاع داده میشود که روند عادی و روالمند زندگی بر انقلاب تحمیل میکند.حال آنکه الزامات مربوط به روند عادی زندگی، ممکن است پیگیری آرمانها را بر همان سبک و سیاق نخستین نامناسب جلوه دهد نه اینکه نافی مطلق پیگیری آرمانها ولو در” سبک و سیاقی متفاوت از سبک و سیاق اولیه آرمان طلبی در انقلاب “باشد.
۳-۷-چالش “غفلت از مسائل روزمره یا مسائل به ظاهر خُرد زندگی”:
در فراز سابق، به این نکته اشاره شد که انقلابها با آرمانها یا آرزوهای بزرگ ،شکل میگیرند و غفلت از آرمانها و آرزوهای مزبور را میباید در حکم مرگ انقلاب به حساب آورد. با این حال “بلندبینی مفرط” نیز زاینده آفتی دیگر برای انقلاب است. انقلاب تنها از فراموشی آرمانها ضربه نمیخورد. از آن هم ضربه میخورد که آنقدر به امور کلان توجه کند که از مسائل به حسب ظاهر خُرد و پیش پا افتاده اما در واقع به شدت موثر در زندگی روزمره مردم (یا به شدت موثر در مقیاس جمعی زندگی ایشان) همچون گرانی، وضعیت نابسامان حمل و نقل، بیکاری،مسائل مربوط به ازدواج، آلودگی هوا، ناایمنی در برابر بلایای طبیعی ، وضعیت نامساعد بهداشت و درمان و آسیبهای هر روزینه اجتماعی و فرهنگی و در یک کلام «کیفیت نازل زندگی در جامعه انقلاب کرده»، بیاعتنا باشد. اینجا است که برای مردم این تصور پیش خواهد آمد که انقلابیون در عوض حل مشکلات روزمره آنها، آنگاه هم که به مردم توجه میکنند جز تحویل دادن شعارهای کلیشهای و تکراری و کلیگوییهای معمول چیزی در چنته ندارند.
۳-۸: چالش :”آرمان و واقعیت”:
چالش میان آرمان و واقعیت، از خطیرترین چالشها برای هر انقلابی است. کمااینکه این چالش برای انقلابی دینی که از آرمانهایی پرمایهتر و پیچیدهتر برخوردار است، بیشتر خواهد بود. آرمان گرایان گاه آرمان گرایی را با نسنجیدگی اشتباه میگیرند و واقعگرایان در نظر آوردن واقعیات را با تمکین به آنها! اما جدا از این هر دو قطب، در عین رجوع دم به دم به آرزوهای بزرگی که به صورت یافتن انقلاب انجامید، “قدر” یا «وسع موجود تاریخی» را نیز میباید در نظر داشت و سطح آرمان طلبی را، با عنایت به «وسع» تنظیم کرد، با این حال وسع تاریخی را صرفاً میباید چونان امری ناگزیر در نظر آورد، یعنی که به حد زدن آن بر آرمان خواهی، هیچگاه نباید رضایت دهیم. به خصوص با توجه به آنکه وسع، مقولهای صلب و نامنعطف نیست. درست است که ما به وظیفهای فراتر از وسع خود مکلف نشدهایم اما در عین حال مکلفیم که وسع خود را نیز ارتقاء بخشیم.انسان انقلابی همواره به فرصت سازی و امکان آفرینی و توسعه بخشیدن به امکانات تاریخی خود برای نیل به آرمانها میاندیشد، گر چه از عنصر تدرج و سنجیدگی هم غفلت نمیکند.
۳-۹: انقلاب و چالش” تاریخ انقلاب”یا چالش” نسلها”:
خلاصه دیدن انقلاب در تاریخ آن (اگر پای منافع صاحبان قدرت را به میان نیاوریم) عمدتاً از بیتوجهی به هویت پوینده انقلاب نشأت میگیرد. به راستی چه دلیلی داریم که دوران طلایی انقلاب را در نخستین فرازهای آن جستجو کنیم؟ مقصود، انکار مزیت دوران آغازین انقلاب نسبت به دیگر ادوار آن از برخی جهات و من جمله حضور بنیانگذار انقلاب نیست. اما از کجا معلوم که انقلاب را همچنان ظرفیتهای به فعلیت نرسیدهای نباشد؟اصول انقلاب که در گفتار بنیانگذار آن متجلی شده، همچنان از ظرفیتهایی غنیتر از آنچه به نام انقلاب و در گذر زمان به فعلیت رسیده است برخوردار است. آنها که انقلاب را به تاریخ گذشتهاش و به نسلهای اولیه بعد از انقلاب (یعنی خصوصیات، آرمانها، سطح فکری و سطح همت ایشان) محدود میکنند از “خلق جدید خداوند” یا آفرینش دم به دم و نو به نوی او غافلند.
۳-۱۰: انقلاب و چالش “عوام و خواص”:
یکی از آشکارترین تجلیات «انحصار انقلاب در تاریخ گذشته آن» را در سالگردهای پیروزی انقلاب میتوان دید. آنجا که روایت انقلاب به بازگوئی خاطرات «چشم پر کن ها» و بعضاً درشت گوئی و مبالغه ایشان درباره خود، خلاصه میشود. گو اینکه این نگرش، تجلیات سخیفتری هم داشته است آنجا که پاسداری از اصالتهای انقلاب به مقدم داشتن حق ویژه اعضاء خانوادههایی که فضیلت خود را در انتساب به بزرگان میدانند تفسیر میگردد. خانوادههایی که فرقشان با دیگران تنها تسمیه به یک اسم بزرگ است.از چالشهای جدی انقلاب آن است که نظام پاداش و جزای اجتماعی و سیاسی، اصحاب کار و زحمت و جهاد و دانش و تقوی را بر صدر مینشاند یا معنونین و پندارهای مبالغه آمیز ایشان درباره خود را؟واقعیت آن است که انقلاب امام نیز پیش از آنکه مرهون بسیاری از این شخصیتها باشد مرهون زنان و مردان گمنام و بینام و نشانی است که از صحنۀ تاریخ محذوفند و جای آنها را سیاستمداران درشتگو و متوهم گرفته اند. گو اینکه نباید از نقش توحیدی نخبگان صالح و سازمان یابی مردمی در حکومت اسلامی غفلت کرد.
۳-۱۱: انقلاب و چالش “جهانی شدن آن”:
در جهان امروز برای هر حرکت اصلاحی و من جمله انقلاب، محدود ماندن در مرزهای داخلی، در حکم مرگ آن است. وقتی دشمنی با انقلاب، در مقیاس جهانی صورت میبندد، “جهانی شدن انقلاب” دیگر یک انتخاب نخواهد بود، بلکه یک ضرورت است. وقتی استکبار، جهانی عمل میکند، انقلاب نیز ناگزیر از جهانی عمل کردن است. مضاف بر اینکه”توسعۀ انقلاب” هدفی مستقل از صیانت از اصل انقلاب نیست. با این حال باید در نظر داشت که جهانی عمل کردن متوقف بر جهانی “اندیشیدن” است و هیاهوسازی، توخالی و نسنجیده سخن گفتن و عمل کردن را نمیتوان راه حلی برای چالش های جهانی پیش روی انقلاب، دانست. به هر تقدیر، توسعه جهانی انقلاب و ستیز جهانی با نظام سلطه، مسئله ای حیاتی و عاجل برای انقلابی همچون انقلاب ما است.
۳-۱۲: انقلاب و چالش” بقاء”:
جماعتی بر این اعتقادند که نظام سیاسی برآمده از انقلاب، در صورتی فرصت بقاء مییابد که بکوشد، هر چه بیشتر با محیط جهانی هم ساز شود و سر تسلیم به «استانداردهای جهانی حکومت کردن» فرو آورد.حال آنکه مسئله اصلی برای یک انقلاب مکتبی، و به خصوص دینی، «ماندن» نیست بلکه «چگونه ماندن» است. انقلاب مکتبی، با کاهش هر چه بیشتر فاصله خود از مکتب، ضریب بقاء خود را افزایش میدهد. این استانداردهای جهانی یا اهواء این و آن یا حتی تمام مردم نیست که “چگونه ماندن انقلاب” را مشخص میکند بلکه تنها و تنها میزان سازگاری آن با اصول و ارزشهای مکتبی است که این چگونگی را مشخص می نماید.( رد حکومت مطلق العنان را نیز می باید در شمار اصول مزبور به حساب آورد. )
۳-۱۳: انقلاب و چالش” تزکیه”:
تردیدی نیست که انقلاب اسلامی از جهتی به امر مطلق و الوهی،” مستند” است. با این حال به رغم این “استناد” که خود را در وصف” اسلامیت” انقلاب آشکار می کند، فاعلان و رهبران انقلاب به هر تقدیر انسانند و لذا تمامی احکام بشری بودن از خطا و نسیان و… تا عیوبی درشت تر از اینها، به انقلاب ( یا انقلاب در مقام تحقق) سریان می یابد. از همین رو انقلاب از بدو شکل گیری، نیازمند به تزکیه است. این تزکیه، به محدودیتهای ناشی از گفتار هیچ جناحی اعم از اصولگرا و اصلاح طلب و نیز به هیچ دوره ای از تاریخ انقلاب، محدود نیست. مبنای این تزکیه، اصول مکتب است زیرا که امر نسبی” را با اتکاء به” امر مطلق” می باید تزکیه کرد. “خواست تزکیه عمومی یا همه گیر ” در ذات” انقلاب دینی را خواستن” است. /
- ۸۸/۱۲/۰۱