احیا

وَلْتَکُنْ مِنْکُمْ أُمَّةٌ یَدْعُونَ إِلَى الْخَیْرِ وَ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ أُولئکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ

احیا

وَلْتَکُنْ مِنْکُمْ أُمَّةٌ یَدْعُونَ إِلَى الْخَیْرِ وَ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ أُولئکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ

صفاتی دزفولی و آغازین لحظات یک سلوک

احیا | جمعه, ۲۱ دی ۱۳۸۶، ۰۱:۴۴ ب.ظ | ۰ نظر


تصویری از مجاهد شهید غلامحسین صفاتی دزفولی

_______________________

اشاره : آنچه خواهید خواند ویراسته متنی است که زمستان 86 در سایت سابق احیا منتشر شد .

___________________________

صفاتی دزفولی و آغازین لحظات یک سلوک

امیر حسین ترکش دوز



غلامحسین صفاتی دزفولی از مبارزان پیش از پیروزی انقلاب است. او عملا نقش ساماندهی اصلی ورهبری در گروهی را ایفا کرد که بعد ها  به منصورون مشهور شد. سخن گفتن از  صفاتی از آن رو نیست که  برهه ای از تاریخ را  صرفاً روایت کرده یا  تجلیلی از گذشتگان به عمل آورده باشیم. حتی آنچنان که برخی می پندارند یادکردن از صفاتی و امثال او به علتِ گذشته گرایی و نوستالژی ما به گذشته هم نیست ، همچنین عزم آن نداریم که با بازخوانی گذشته ، مسائل خاص امروز را انکار کنیم یا بدین خواسته گزاف قائل شویم که سبک و سیاق سیاست ورزی دیروز را عینا می باید در امروز روز احیاء کرد. مقصودِ ما ، تکرار جزء به جزءِ گذشته نیست.
با این وصف ، از چه رو خود را همچنان نیازمند به این یاد کرد می دانیم؟ شاید ساده ترین پاسخی که بتوان به این پرسش بتوان داد این است که شناختِ تاریخ گذشته به ما کمک خواهد کرد که آزموده ها را از نو نیازماییم.  خردمندی در گرو حفظ تجارب ودرس گیری از آنها  است.  از امیرالمؤمنین علیه السلام، منقول است که العقل فی حفظ التجارب

انقلاب اسلامی ایران از آغاز ظرفیتهای متنوعی را چه در سطح گفتار و چه در سطح نحوه عمل فعالین، در بر داشته است. شناخت مقدرات این انقلاب تا حدود زیادی در گرو شناختِ مبدأِ آن است. اگر مبدأ انقلاب را با عنایت به رویکرد ها و ظرفیت های متنوع آن ، به خوبی بشناسیم، شناخت معادِ  آن نیز از سهولت بیشتری بر خوردار خواهد بود. شناخت صفاتی و امثال او را می توان جستجوی یکی از قابلیت های انقلاب در مبدأ آن ، تلقی کرد.
آنچه صفاتی دزفولی و افرادی چون او رادر تاریخ گذشته ما برجسته می کند موقعیت خاصی است که در آن قرار داشتند و واکنش خاصی است که آنها در موقعیت مزبور از خود بروز دادند. با بررسی آن موقعیت و واکنش از حد یک مورد خاص تاریخی فراتر می رویم تا ببینیم آیا جهت گیری امثال صفاتی از این ظرفیت برخوردار است که راهی پیش روی علاقمندان به آرمانهای انقلاب 57  بگشاید ؟
پیش از فعالیت در قالب "منصورون" شهید صفاتی مدتی را در همکاری با سازمان مجاهدین خلق گذرانده بود. جدایی او از سازمان مصادف بود با اعلام رسمی ِتغییر مواضع این سازمان وبا آشکار شدن نشانه های بالینی انحراف در سازمان مجاهدین خلق وعدم توانایی متون روشنفکرانه مذهبی در آن زمان برایِ جلوگیری از بحران مزبور ،

صفاتی دزفولی با دو بیراهه فریبنده روبرو شده بود ، از یک سو مارکسیسم زدگی ،انقلابی گری کور ، استبداد سازمانی ، عملگرایی و تحقیر کار نظری و سُست شدن حساسیت های دینی و شرعی که یکی از ثمرات آن بحران سال 54 در سازمان مجاهدین خلق بود و بیراهه دیگر ، بیگانگی با تحول حواهی رادیکال و انقلابی بودن ، بی اعتنایی نسبت به جلوه های مختلف ظلم و به خصوص جلوه های ساختاری آن و راضی بودن به عافیتِ زندگی روز مره .

البته بیراهه های دیگری هم پیش روی ایشان قرار داشت، از قبیل آنچه برخی از مجاهدین خلق و اشباه و اقران ایشان بدان رسیدند و به جایِ برطرف کردنِ دو علتِ کانونیِ بحران یعنی فقر دینی و فقر علمی ، بحران را در صُوَرِ دیگری باز تولید نمودند.

در اواحر دهه پنجاه شمسی نمودهایی را در بین مبارزین می یابیم  که به صورت نسبی و بعضاً ناخالص، انقلابی بودن را در مسیر تعمیق و پختگی معرفتی (و حداقل علم به فقر خود از این حیث)  ،

جدیت بیشتر در دینداری با تمامی ابعادش اعم از عقاید ،اخلاق و احکام ،

گریز از عملگرایی ،

اذعان به ارزش کار نظری و سلوک منطقی

و اهمیت وافر به  علم می خواهند.

این دسته از مبارزین تا حدی - و فقط تا حدی - نماینده  سلوکی شدند که مبارزه سیاسی اجتماعی را دینی تر -و  شرعی تر -  و علمی تر به معنای عام کلمه می خواست . گرایش این دسته از مبارزین به میراث فلسفی مسلمین از برجسته ترین نمودهای این سلوک بود . پر واضح است که شانه های  ایشان تاب تحمل یک چنین رسالتی را تا آن حدی تاب می آورد که در حد مقدوراتشان بود.
نمی توان انتظار داشت که در آغازین مراحل یک" سلوک" شاهد تحقق تمام عیار ویژگی های سلوک سیاسی-اجتماعیِ مطلوب خود باشیم زیرا که بسیاری از این ویژگی ها با طی شدن فرایندی از آزمون و خطاست که پرده از رخ بر خواهند داشت. نواقص و معایب احتمالی در نخستین مراحل این سلوک، از ارزش اصولی آن نمی کاهد.
مجاهد شهید صفاتی دزفولی از نخستین نشانه ها   در تاریخ معاصر ما - از کودتای 28 مرداد بدین سو - است که با زندگی خود تصویری از "سلوک تحول خواهانه و انقلابی "را ارائه کرد که  جدیت و تعمیق «دینی و  علمی- فلسفی" از جمله مشخصه های پُر رنگِ آن است .

در جریان همین سلوک انقلابی بود که بسیاری از  مبارزان با اقبال به استاد شهید مرتضی مطهری (چه مستقیماٌ و چه از طریق امام خمینی) راهی را گشودند که انقلابی بودن را به سنتهای عقلانی و دینی در تمدن اسلامی پیوند می داد.

متنی  که درفراز بعد خواهید خواند، زندگینامۀ شهید غلامحسین صفاتی دزفولی است که ىخستین بار در اردیبهشت 1359 در جلد اول تاریخچه سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ( صفحات ۱۷۱ تا ۱۷۶  ) انتشار یافت .

واضح است که دراین متن از آنجا که از سوی یک سازمان سیاسی و در شرایط زمانی خاصی منتشر شده است درباره موافقان و مخالفین الفاظی به کار رفته که اگر خود می خواستیم امروز زندگینامه ای برای شهید صفاتی بنویسیم ترجیحاً الفاظ مزبور را به کار نمی بردیم . 

علاوه بر این ،همواره باید به یاد داشته باشیم در بزرگداشت بزرگان و مِن جمله در بزرگداشت شهدا باید شعور را بر شعار تقدم دهیم .

تقاضایی که از خوانندگان محترم داریم این است که فارغ از جنبه های سازمانی و چالش بین گروهها به پیام معنوی و مجاهدانه متنِ زیر  و  به ارزش «جدیت و دقت در  عقیده مندی و عمل، آنچنان که اسلام از ما خواسته است » و به اهمیتِ این جدیت در جریانِ تحول خواهیِ فردی و اجتماعی، توجه کنند.


-------------------------------------------------


زندگینامه برادر شهید غلامحسین صفاتی


یا ایها الذین امنوا من یرتد منکم عن دینه فسوف یأتی الله بقوم یحبهم و یحبونه اذلة علی المؤمنین ، اعزه علی الکافرین یجاهدون فی سبیل الله و لا یخافون لومة لائم ، ذلک فضل الله یؤتیه من یشاء والله واسع علیهم.


ای ایمان آورندگان ، هر کس از شما از دین خود مرتد شود (اندیشه مدارید) ، زیرا خدا بزودی گروهی را برانگیزد که خود دوستشان می دارد و آنان نیز خدا را دوست می دارند. در برار مؤمنین متواضع و نرم دلند و در مقابل کافران سرفراز و استوار، در راه خدا جهاد می کنند و از سرزنش هیچ نکوهش کننده ای نمی هراسند. این فضل خداست که به هر که بخواهد عطا می کند و رحمت خدا نامنتها و آگاهیش بی مرز است.

همراه فریادهای خون و شهادت در روز های عاشورای حسین (ع)، از مادر بزاد.برخورد این تولد با روز های شهادت حسین ، نوید شهادت می داد. همچون سالار شهیدان زودتر از وقت مقرر به دنیا آمد. نام حسین که به فضا طنین انداز بود همراه با شیر مادر ، از نخستین روز های حیاتش با رگ و پوست واستخوانش عجین گردید و به همین دلیل، غلامحسین نامش نهادند و به راستی شایسته این نام بود.
غلامحسین صفاتی در پنجم محرم سال1371 (مهر 1331) در شهر آبادان دیده به جهان گشود و در دامان مادری پرورش یافت که تمام قرآن را از حفظ بود ، مادری که بنا بر وظیفه اسلامی، همواره توجهات دقیقی نسبت به پرورش روحی فرزندش مبذول می داشت. پدرش بنایی می کرد ولی اغلب اوقات خانواده از نعمت وی محروم بودند زیرا او نیز بخاطر تامین معاش مانند خیلی از خوزستانیهای دیگر ، به کویت هجرت کرده بود. دوران ابتدایی را در دبیرستان کمال الملک و دوره ی متوسطه را در دبیرستان رازی آبادان به اتمام رساند. در این دوره وی با مطالعات پیگیر و با مشاهدات عینی بی عدالتی هایی را که رژیم پهلوی و اربابان اجنبی اش عامل آن بودند، عمیقا احساس کرد.
غلامحسین در سال 50 به تهران آمد و در مدرسه عالی پارس در رشته فیزیک تحصیلاتش را ادامه داد ولی سال بعد تغییر رشته داده ، به دانشکده علم و صنعت راه یافت. در رشته طراحی ماشین مشغول شد و به فعالیتهای مذهبی خود ادامه داد. برادر شهید جزء اولین افرادی است که بعد از ضربه شهریور 50 در سال 51 به عضویت سازمان مجاهدین خلق درآمد. شاید پخش اعلامیه های توضیحی سازمان مجاهدین در سال 51 ، در یک سمینار انجمن ضد بهائیت که در آن تقریبا تمام دانشجویان سال اول را دعوت کرده بودند ، اولین کار عملی برادر بوده است. برادر در فعالیت مخفی و تشکیلاتی تمام توان خود را بکار گرفت و فعالانه و صادقانه از هیچ کوششی دریغ نمی کرد و به قول خودش : "اگر چیزی را از من می خواستند، ولو زیر زمین بود برایشان می آوردم". استعداد و رشد چشمگیر برادر ، او را به مدارجی در سازمان مجاهدین خلق می رساند و مسئول یکی از تیم ها می شود.
او یک عضو نمونه بوده وبا پشتکاری وتلاش شبانه روزی به سرعت رشد می کند. به همین دلیل وقتی در سال53 مسئله تغییر ایدئولوژی پیش می آید هیچ ایرادی از این جهات نمی توانند به او بگیرند و بر اساس همان کلمات کلیشه ای به دلیلِ پا بر جایی بر اعتقادات مذهبی وی را اُپورتونیست و خُرده بورژوا می خوانَند.
وی گزارشی مستند از وضع کپر نشینان اطراف میدان شهیاد تهیه کرده که از سری کارهای تحقیقاتی سازمان مجاهدین خلق در رادیو میهن پرستان قرائت گردید. غلامحسین علاوه برکارهای تحقیقاتی و ایدئولوژیکی در چند عمل نظامی نیز شرکت کرده بود که از آن جمله انفجار موسسه الکترونیکی آمریکایی "ای-تی-تی" بود.
برادر شهید ، از توکل وتسلط بسیاری برخوردار بود ، یکروز به کلانتری راهنمایی پل چوبی تهران برای نمره کردن موتور ، همراه با مدارک جعلی و در حالی که مسلح بود می رود، افسر مربوطه می گوید این عکس خودت نیست، ولی او با قاطعیت می گوید عکس خودم هست و افسر نمی پذیرد بالاخره به کارشناس مراجعه می شود و بر اثر اصرار بیشتر غلامحسین و عدم تزلزل وی تائید می کند که عکس اوست و موتورش را نمره می کند وبر می گردد.
با آغاز حرکت های کفر آلود در سازمان مجاهدین خلق ، برادر با تیز هوشی این تغییر وتحول ها را زیر نظر می گیرد، ولی از آنجایی که او را متعصب تشخیص می دهند ، در آغاز به او اظهار نمی کنند و حتی مسئولش جلو او نماز می خوانده ولی اوباهوش تر از آن است که تظاهر آنها را نشناسد.  یک روز آنها را افشا می کند ، آنها تائید کرده ،بحث ها آغاز می شود. آنها شروع به کار فشرده ای روی او می کنند ، شروع به نقد و بررسی کتاب های اسلامی میکنند، واز طرف دیگر کتابهای کمونیستی (از جمله تضاد مائو را با تاکید بسیار) برای آموزش به تیمشان می آورند. وی را در هاله ای از چپ ها و چپ زده ها قرار می دهند تا برادر ، خود را تنها حس کند. تصمیم می گیرد به مقابله با آنها بر خیزد ، اما می بیند که کاری بس مشکل است. از طرفی جَوِّ جامعه به هیچ وجه پذیرش مطرح کردن این فاجعه را نداشت و کسی قبول نمی کرد و از سوی دیگر آنها هر گونه سرپیچی را به شدت مجازات می کردند و برای مخالفین خود عواقب وخیمی را پیش می آوردند.
یک بار برادر از رفتن برای تحقیق به "شهر نو" خودداری می کند ، زیرا این کار را شرعی نمی داند. با آنها مخالفت می کند و به بحث می نشیند ،و پس از آن هر چند می پذیرد برای درک فقر و فساد و اوضاع جامعه بدانجا برود ولی به خاطر این اعتراض برایش دستور تنبیه می دهند، تنبیه او این بوده که چند کوه معروف شمال تهران را به تنهایی شب و روز بپیماید و شناسایی کند ، که او این کار را انجام می دهد.
وقتی مقاومت او را در برابر تحمیل عقاید خود می بینند ، به شدت او را زیر فشار گرفته به او می گویند تو خصلت های بورژوایی داری باید به کارخانه بروی و کار کنی تا خصلتهای پرولتری پیدا کنی، وبرادر روزی 12 ساعت در کارخانه شیشه سازی جنوب تهران به کار می پردازد.
ولی باز هم غلامحسین با قاطعیت در برابر آنها می ایستد ، اینبار اسلحه او را می گیرند و او را به شدت تهدید می کنند و می گویند تو تمام روشهای ما را آموخته ای ، چگونه می توان رهایت کرد ؟ تو نمی توانی با ما کار کنی و او در پاسخ می گوید:
"مگر شما چیزی جز گلوله چند میلیمتری دارید، مرا از چه می ترسانید؟" مدتی او را از تیم اخراج می کنند، واو می بایستی فقط سلامتی اش را به سازمان برساند. می خواستند با فشارها وتهدیدات گوناگون وی را ناچار به تسلیم عقیدتی کنند، ولی پس از چندی که او را سر قرار می بینند نه تنها نسبت به مارکسیسم نزدیک نشده ، بلکه قاطع تر از گذشته از اعتقادات اسلامی دفاع می کند و اعلام می کند که در هر مورد از اسلام که اشکال دارید حاضر به بحث هستم.
او در آن موقع که بیش از 12 ساعت از وقتش را{کار در} کارخانه می گرفت ، باز هم به دنبال جواب اشکالات از نظر مرتدین ومنافقین می رفت و تا رمق داشت شبها مطالعه می نمود. خواب او بسیار کم و به شدت ضعیف شده بود.
دیگر هیچکس را به عنوان سمپاتی و عضو گیری به آنها معرفی نمی نمود و خود ، کسانی را که برای مبارزه مناسب می دید باآنها کار می کرد ، و به تدریج گروه نیم بندی را بوجود آورد. از طرف دیگر به دنبال دیگر گروهها و برادران مبارز مسلمان می گشت که سرانجام در این امر موفق شد و توانستند با یکدیگر گروهی را به وجود آورندکه بعد ها منصورون نام گرفت.
از این پس هم فصل جدیدی در زندگی مبارزاتیِ برادر ، با امید به یک تشکیلات اسلامی شروع می شود و هم برادران گروه از تجربیات فراوانی که در طول چند سال عمل مبارزاتی کسب کرده بود، استفاده می کنند وبرادر نیز در صددِ قطع هر گونه رابطه با منافقین بر می آید.
در اینحال ، با آنکه "مرتدین" حاضر شده بودند ، امتیازاتی را به او بدهند ولی او با قاطعیت قراردادهای آنها را به هم زد و هر گونه تهدید را به جان خرید و کاملا قطع رابطه کرد.
بعدها در گروه منصورون ابتکارت و قاطعیت او راهگشای بسیاری از مشکلات موجود بوده ، آنچنان که به صراحت می توان او را از بنیان گذاران حرکت های جدید و از مبتکران طرحهای نو در تشکیلات به شمار آورد.
برادران ما خاطرۀ پُرکاری ها و تلاشهای شبانه روزی او را که با احساس مسئولیت شدید و از انگیزه های الهی سرچشمه می گرفت، فراموش نخواهند کرد.او همواره به رحمت خداوند و پیروزی قطعی اسلام ، امیدوار ومطمئن بود وهمین امیدواری روحش را همیشه تازه نگه می داشت و هیچگاه در شکست ها مایوس نمی گردید و معتقد بود با نیروی همین توده های مسلمان ،انقلاب عظیم اسلامی را می توان به وجود آورد.
غلامحسین علیرغم کارهای شدید انقلابی ، کارهای علمی و اسلامی خود را نیز دنبال می کرد و بیشتر به متون اولیه اسلامی و منابع اصیل شیعی مراجعه می کرد و سعی اش بر این بود که نوشته هایی را که برای گروه آماده می کند تا حد امکان از نقص تهی باشد.
به هنگام نماز، خالصانه شهادتِ خویش را از خدا طلب می کرد. فراوان روزه می گرفت و بارها دیده می شد که در غذاخوریِ دانشکده به جای دو  وعده غذا یک وعده،  آنهم بهمراه دوستی دیگر صرف می کرد. برخورد او با دوستانش موجب نشاط و تحرک آنان می شد.

با جاذبه های اخلاقی توانسته بود مسیر زندگی بعضی از آنان را تغییر بدهد. برادر شهید با ضعف های انسانی برخورد ی سخت داشت و هیچگاه نا امید نمی شد. در دفتری که برای حسابکشی نفس داشت مسائلی را که با آن در روز مواجه شده و ضعفهایی را که از خود یا دیگران دیده بود در آن می نوشت، جملات زیر را مشاهده کردیم که به خود می نوشت:


"حسین! تو کار را برای خدا انجام می دهی، نه برای دیگری بنا بر این ضرورتی ندارد که کسی بفهمد که توفلان کار را انجام داده ای."
"حسین! راحت طلبی در کارها را باید از خود دور نگاه داری و از غضب خدا بترس."
"حسین! تظاهر وریا و خود نمایی دشمنان خونین تو اند با آنها سازش مکن و با آنها سر سختانه بستیز."


سرانجام برادر مجاهد ، در بعد از ظهر روز ششم بهمن 55، در یک درگیری نابرابر با مزدوران رژیم شاه، به شهادت می رسد و به آرزوی خود دست می یابد.


روحش شاد و یادش جاودانه باد./

  • ۸۶/۱۰/۲۱
  • احیا

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی