احیا

وَلْتَکُنْ مِنْکُمْ أُمَّةٌ یَدْعُونَ إِلَى الْخَیْرِ وَ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ أُولئکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ

احیا

وَلْتَکُنْ مِنْکُمْ أُمَّةٌ یَدْعُونَ إِلَى الْخَیْرِ وَ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ أُولئکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ

مطهری ونقادی در امر دین

احیا | دوشنبه, ۱۱ شهریور ۱۳۹۸، ۰۴:۲۶ ب.ظ | ۰ نظر
استاد مطهری: کورکورانه تسلیم نشوید، خواه گوینده صالح باشد و خواه ناصالح
_______________________________
امیر حسین ترکش دوز
1 - آیا حوزه نقد صرفا  مشتمل بر موضوعات سیاسی و اجتماعی است وشامل موضوعات دینی نمی شود؟   آیا ادب دینداری و مشخصا ادب مسلمانی، صِرفِ تعبد و اطاعت کردن است ؟ آیا ذات دبنداری طارِد و نافیِ تردید کردن و پرسش داشتن و پرسش کردن است ؟ آیا چون و چرا در آموزه ها و احکام دینی با  التزام درست کیشانه به شریعت ناسازگار است؟ آیا انسان دیندار ، انسانی است که به طور جزمی فرایندِ پیوسته پرسش داشتن و پرسش کردن را برای خود مسدود می کند ؟ یا آنکه اساسا لازمه دینداری اصیل و  لازمه تعبد الهی و توحیدی و لازمه التزام دقیق و درست کیشانه به شریعت ، پرسش مند بودن همیشگی است وپژوهنده و سنجشگر بودنِ مُدام  ؟ مرتضی مطهری در فرازی که در پی خواهید خواند سخنی گفته است که مرتبط با همین پرسشها است . فراز زیر قطعه ای است از سخنرانی استاد مرتضی مطهری در مسجد اتفاق در خیابان خیام تهران  که در زمستان 1345 شمسی ایراد شده است .
2 - زمان و مکان این سخنرانی شایسته تأملی وافر است .نخست آنکه مطهری این گفتار را در جمعی عمومی ارائه کرده است  ؛ نه در جمع علما یا متخصصین علوم اسلامی و نه حتی در جمع تحصیلکردگان جدید . او  این سخن را در مجلسی دانشجویی یا  در  جمعی نگفته  است که  سرو کارشان معمولا با کتاب و بحث و فحص است ولذا با شبهات بیشتر مأنوسند. مجلس ،  مجلسی عمومی و مخاطب مطهری ، عام بوده است  ؛ از بی سواد گرفته تا باسواد ؛ از جوان  تا پیر  . لحن سخن مطهری  هم عام  است  و هر قشر و صنف و جنس و قومیتی را دربر  می گیرد.  مطهری در چنین مجلسی یعنی  مجلسی عمومی با شرکت مردم کوچه و بازار است که می گوید "کورکورانه تسلیم نشوید، خواه گوینده صالح باشد و خواه ناصالح" . با چنین شیوه ای که مطهری اختیار کرده بود یعنی ارائه این قبیل گفتارها در مجالس عمومی و خطاب به مردم کوچه و بازار -  و مهمتر  از آن  با محتوای سخنش - دوگانه مرسوم "علما - عوام"  از  حیث شکل و محتوا  می توانست دستخوش تغییر شود  . امروز نیز گفتارهایی از جنس آنچه مطهری بیان داشته از چنان ظرفیتی یعنی ظرفیت دگرگون سازی برخوردار است. گو اینکه منافاتی ندارد که کسی این دوگانه را دستخوش تغییر کند و در عین حال بر ارزش «علم و تخصص و انضباط در فهم دین » و حرکت به سمت خلوص در معرفت دینی -و به تعبیر  مطهری بر استقلال مکتبی - اصرار داشته باشد  .
3 - فراز مورد نظر ما در جلد نخست کتاب« اسلام و نیازهای زمانه» آمده است در پیشگفتار  این کتاب می خوانیم  :" نوارهایی این سخنرانیها در دست نیست و کتاب حاضر تنظیم شده متنی است که در همان زمان از نوار استخراج گردیده و در اختیار استاد شهید گذاشته شده است و البته استاد چهار جلسه اول آن را ملاحظه نموده و ضمن اصلاحات عبارتی مطالبی بر تن افزوده اند ." 
مطلب مورد اشاره ما در متن چهار جلسه اول نیست بلکه مربوط است به جلسه یازدهم  . استناد به این قبیل متون که از نوار صوتی پیاده شده و  - بدان شرح که گفته شده  - پس از رحلت ایشان انتشار یافته است، موقعی محکم خواهد شدکه آنرا در پرتو دیگر آثار بجا مانده از مطهری ویه خصوص کتابها و مقالاتی در نظر آوریم که در زمان حیات خود او و تحت نظارت شخص وی منتشر شده است.در ارتباط با موضوع مورد بحث فعلی به آثار مختلفی می توان اشاره کرد که یکی از مهمترین آنها  کتاب« جاذبه و دافعه علی »است . خوشبختاته وقتی به این کتاب مراجعه می کنیم براحتی می توان مضمون سابق الذکر در کتاب اسلام و نیازهای زمانه را تأیید کرد. استاد مطهری در این کتاب می گوید : «ما وقتی در تاریخ اسلام به سراغ سلمان فارسی و ابوذر غفاری و مقداد کندی و عمار یاسر و امثال آنان می رویم . می خواهیم ببینیم چه چیز آنها را وادار کرد که دور علی را بگیرند و اکثریت را رها کنند می بینیم آنها مردمی بودند اصولی و اصول شناس هم دیندار و هم دین شناس . می گفتند ما نباید درک و فکر خویش را به دست دیگران بسپاریم و وقتی آنها اشتباه کردند ما نیز اشتباه کنیم و در حقیقت روح آنان روحی بود که اصول و حقایق بر آن حکومت می کرد نه اشخاص و شخصیتها » . (جاذبه و دافعه علی ص 133 و 134چاپ هشتم، انتشارات صدرا ، پاییز 67) شایان ذکر است که گفتار جاذبه و دافعه علی هم ابتدائا" در سالهای 47 و 48 در حسینیه ارشاد ارائه شد و سپس در سال 49به صورت کتاب منتشر شد و بعدها بارها تحت نظارت خود استاد مطهری- در  زمان حیات ایشان-  بدون تغییر به چاپهای متعدد رسید.
نه فقط گفتار مطهری از حیث مکان القا حائز اهمیت است بلکه باید به مختصات زمانی آن هم توجه کرد . این گفتار درست در میانه دهه چهل ارائه شده است و نشان دهنده این است که خصوصیات  روشن اندیشانه ، انتقادی و انقلابی سخن مطهری به پیش از دهه پنجاه می رسد  واین مدعا که گفتار او تحت تأثیر دیگران در سالهای بعد  این خصوصیات را واجد شد ،آشکارا مدعای نادرستی است.
آنچه مطهری در این فراز می گوید بیانی است از حق محوری و نه  نقد محوری. اصطلاح  نقد محوری که در سالهای اخیر دربین بخشی از طیف موسوم به اصولگرا شایع شد، اصطلاح  مناسبی نیست. این اصطلاح نه تنها حق مطلب را بجا نمی آورد بلکه می تواند برداشتهای نادرستی را هم در پی داشته باشد. جایگاه نقد جایگاهی مرتبه دوم است ؛ مرتبه ای بعد از تعهد به حقیقت و دلبستگی به آن.   اگر کسی  به راستی حق محور بود ، خواه ناخواه بذر نقد در فکر و گفتار او می شکفد  و می بالَد .در چنین حالتی ، درون مایه و جهت گیریِ نقد بجای آنکه صرفا منفی و ویرانگر باشد مثبت و سازنده خواهد بود ؛ البته  «سازنده»  آنچنان که اقتضای حق و حقیقت است و نه آنچنان که مقتضای اهواء این و آن است و نه آنچنان که صاحبانِ قدرت و بالادستی  ها می پسندند و می خواهند. متن سخن آقای مطهری را در فراز بعد بخوانید.
***
متن گفتار مرتضی مطهری مندرج در کتاب اسلام و نیازهای زمانه جلد یک :
به‏ طور کلی برای هر انسانی لازم است که دارای فکر نقّادی باشد. قوه نقّادی و انتقاد کردن به معنای عیب گرفتن نیست. معنای انتقاد، یک شی‏ء را در محک قرار دادن و به وسیله محک زدن به آن، سالم و ناسالم را تشخیص دادن است. مثلًا انتقاد از یک کتاب معنایش این نیست که حتماً باید معایب آن کتاب نمودار بشود، بلکه باید هرچه از معایب و محاسن داشته باشد آشکار بشود. انسان باید در هر چیزی که از دیگران می‏ شنود نقّاد باشد، یعنی آن را بررسی و تجزیه و تحلیل کند. صِرفِ اینکه یک حرفی در میان مردم شهرت پیدا می‏کند خصوصاً که با یک بیان زیبا و قشنگ باشد، دلیل بر این نیست که انسان حتماً باید آن را بپذیرد و قبول کند. بویژه در امر دین و آنچه که مربوط به دین است، انسان باید نقّاد باشد.
آنچه که در شبهای گذشته راجع به احادیث بحث می‏کردیم که پیغمبر فرمود: آنچه را که از من می‏شنوید به قرآن عرضه بدارید، اگر موافق است بپذیرید و اگر مخالف است نه، خود نوعی نقّادی است. حدیثی است که من عین عبارات آن یادم نیست ولی مضمون آن یادم است که ائمه ما آن را از حضرت عیسای مسیح نقل‏ کرده ‏اند. تقریباً مضمونش این است: شما که علم را فرا می‏گیرید، اساس کار این است که نقّاد باشید؛ یعنی قدرت انتقاد در شما باشد، کورکورانه تسلیم نشوید، خواه گوینده صالح باشد و خواه ناصالح. در بین حدیث دارد: کونوا نُقّادَ الْکلامِ.{نَقُادِ سخن باشید}حدیث دیگر که فی الجمله از آن یادم هست، راجع به اصحاب کهف است که داستان آنها در قرآن آمده است: انَّهُمْ فِتْیةٌ امَنوا بِرَبِّهِمْ وَ زِدْناهُمْ هُدی. وَ رَبَطْنا عَلی‏ قُلوبِهِمْ‏  ... معروف است که اینها صرّاف و صیرفی بوده ‏اند. این سخن را به این معنی گرفته‏ اند که کار آنها صرافی بوده است. ائمه ما فرموده ‏اند که در این نسبت که گفته‏ اند اینها صراف طلا و نقره بوده ‏اند، اشتباه شده است؛ کانوا صَیارِفَةُ الْکلامِ‏ صراف سخن بودند نه صراف طلا و نقره؛ یعنی مردمان حکیم و دانایی بوده ‏اند و چون حکیم بوده ‏اند وقتی حرفی به آنها عرضه می‏شد، آن حرف را می‏ سنجیدند. تفقّه در دین که در این آیه ذکر شده است: فَلَوْلا نَفَرَ مِنْ کلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طائِفَةٌ لِیتَفَقَّهوا فِی الدّین‏ مستلزم این است که انسان واقعاً نقّاد باشد و کار نقّادی او به آنجا کشیده شود که هرچیزی را که گفته می‏شود و با امر دین تماس دارد، بتواند تجزیه و تحلیل کند. (استاد شهید مطهری ،کتاب اسلام و نیازهای زمان، ج 1، ص171)
  • ۹۸/۰۶/۱۱
  • احیا

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی