احیا

وَلْتَکُنْ مِنْکُمْ أُمَّةٌ یَدْعُونَ إِلَى الْخَیْرِ وَ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ أُولئکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ

احیا

وَلْتَکُنْ مِنْکُمْ أُمَّةٌ یَدْعُونَ إِلَى الْخَیْرِ وَ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ أُولئکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ

کودکان غزه : سحوری خوانانِ فردا

احیا | شنبه, ۲۹ مهر ۱۴۰۲، ۱۰:۰۰ ق.ظ | ۰ نظر

امیر حسین ترکش دوز

بسیاری از ما آن سخنِ مشهور امام را به یاد داریم که در نخستین ماه های بعد از جنگ - با اشاره به شهید حسین فهمیده - گفت: «رهبر ما آن طفل دوازده ساله ای است که با قلب کوچک خود که ارزشش از صدها زبان و قلم ما بزرگتر است، با نارنجک، خود را زیر تانک دشمن انداخت و آنرا منهدم نمود». این سخن، آن زمان که از زبان امام شنیده شد ،در نظر مخاطبان مهم و قابل توجه جلوه کرد . با اینحال حتی همان موقع هم به دلالتهایش آنچنان که باید توجه نشد.

بعد ها هم که برخورد مقلدانه و کلیشه ای با جملات امام باب شد ، دیگر مجالِ آن نبود که به پتانسیلِ معناییِ آن سخن توجه شود. می توان به شرط رعایت مجموعه ای ازضوابط، دلالتهای یک سخن را به حوزه ها و موضوعاتی، فراتر از آنچه مد نظر گوینده بوده است گسترش داد . نکته اصلی در بیان امام ،ماجرای مبارزه یک کودک با تانک نبود .نکته اصلی این بود که رهبرِ یک حنبش شگرف سیاسی به موضوعی اشاره می کرد
که بَدواً غیر سیاسی و فاقد اهمیت به نظر می رسید : قلبِ کوچک ؛ آنهم قلبی که «ارزشش از صدها زبان و قلم ما بزرگتر است»!! امام نه تنها صاحبانِ آن قلبهای کوچک را بر بسیاری از مشاهیر و چشم پُرکُنها و نخبگان برتر می نشاند بلکه ایشان را «رهبر» می خواند .
با این اوصاف، امام، نظامِ متعارفِ ارزشها را دگرگون می ساخت و به واژه های صف شکنی و رهبری معنایی جدید می بخشید. شاید در نظر آنها که تخته بندِ چارچوبهایِ فکری - اخلاقیِ متعارفند، این سخنان مهمل و حتی مضحک جلوه کند اما به صراحت باید گفت که امام همین قلبهای کوچک را از جُمله طلیعه دارانِ عالمی به راستی «نو» می دانستاین عالَمِ نو  مفهومی است، متفاوت از اصطلاحِ متأخرِ «تمدن نوین اسلامی» و اساسا نباید مختصاتِ آنرا در قالب های تمدن گرایانه محدود کرد .
چنان عالَمی بر پایه تضاد هستی شناختی غرب و شرق هم مطرح نمی شد . جهان جدید آنچنان که در جریان تحولاتِ منتهی به انقلاب 57 مطرح بود ، مقوله ای بود متفاوت از آن چیزی که درغالب غرب ستیزیهای قبل و بعد از انقلاب مطرح بوده است . 
در وعده های مصلحان مسلمان که تفکرشان زمینه فکری انقلاب را فراهم کرد ، قرار بر این بود که با رجوع به همین قلبها که به فطرت نزدیکترند، دیوار بلندِ سیاستِ مبتنی بر قهر و غلبه و غریزه شکسته شود و دنیای خشم و شهوت و تحمیق و بردگی انسانها پشت سر گذاشته شود. امام نیز در این زمینه ، به فلب یا به واقعیتِ دگرگون شوندۀ نوباوگان عنایتی وافر داشت .
قابل انتظار است که حاملان چنین رسالت بزرگی در دنیای پُر شور و شرِ ما ،خود نیز به علت انسان بودن ! دچار اشتباهاتی - گاه بزرگ - شوند اما این اشتباه ها از تقدس آن رسالت بزرگ و از ارزش کارِ آنها که بار سنگینِ چنان رسالتی را به دوش می کشند، چیزی کم نمی کند .
فاجعۀ هولناکی که این روزها در غزه صورت می گیرد، در واقع یک فاجعه مستمر چند ده ساله و بلکه چند صد ساله است ؛ زیرا تشکیل رژیم اشغالگر قدس را از انکشافِ تاریخیِ سرمایه داری و از سویه های استعماری آن نمی توان جدا کرد.
آنچه اینروزها در غزۀ مظلوم - اما قهرمان - می گذرد با انقلاب ایران و دفاع مقدس بی شباهت نیست اما به رغم شباهت و همسِنخی، تفاوتهایی هم بین دو ماجرا می یابیم. اگر مظلومیت نوجوانان انقلابیِ ما عمدتا مظلومیت در میدان بود،مظلومیت کودکان غزه که در خانه و کاشانه خود به خون می غلطند و گرگهای حاکم بر جهان به ریخته شدن خونشان می خندند ،آشکارتر است و فهم آن نیازمند تلاش ذهنیِ چندانی نیست. فاجعه غزه با همین خصوصیت، حجت را حتی بر کُند ذهن ترین افراد، تمام کرده است تا تکلیف خود را با چالش عالَمگیر و بالفعل خیر و شر مشخص کنند .
فاجعه غزه همچنین مجال درس آموزی است برای نسل جوان که با پیشینه و سرشتِ این چالشِ آشنا نبودند و اوصاف طرفین درگیر را به صورت عینی و ملموس درک نکرده بودند. آنها می توانند با تأمل بر ابعاد این فاجعه و واکنش نیروهای جهانی و داخلی به آن، شناخت خود را از آدمها ، ازشعارهای خوش رنگ و لعاب و از دنیای پیرامون اصلاح یا کامل کنند . آنها می توانند حقیقت مفاهیمی همچون خشونت پرهیزی ، گفتگوی جهانی ، رواداری، پایان ایدئولوژی و پایان امپریالیسم را در آوردگاهِ جهانیِ غزه مشاهده نمایند. گو اینکه بفرموده مولا علی (ع) «ما اکثر العبر و اقلّ الاعتبار»( عبرت ها چه بسیارند و عبرت گرفتن چه اندک)!
 گفته بودند دنیای جدید دنیای شک است.گفته بودند«عدم قطعیت» فضیلت است. گفته بودند دوره قطعیت های قرون وسطایی به سرآمده؛اما آنها که بمب افکنهای اسرائیلی را هدایت می کنند،در کارِخود قاطعند؛ آنقدر یقین دارند که دیدن پیکرهای غرق به خون کودکان و نوزادان،آنها را از یقینشان برنمی گرداند.حامیانشان هم درحمایت کردن خود قاطعند؛ همانها که قطعیتِ دیگران را فاندامنتالیستی و ایدئولوژیک می خوانند، در دفاع از موجودیت و هویت خود، ذره ای تردید ندارند. حتی اگر بین قطع و یقین یا بین یقین منطقی و یقین روانشناختی تفاوت قائل شویم، بازهم اوضاع و احوال فعلی، مسئله انگیز است! ظاهراحوزه شکاکیت و عدم قطعیت تنها مربوط به حوزه هایی است که امکان تعالی انسان را فراهم می آورد و نیز کالایی است که برای صادرات به بحش فرودست جهان ساحته شده تا آنها را درمقابل تعدی زورمندان عالَم خلع سلاح کند .  
در فاجعه غزه ،طرفین چالش گویی در نهایی ترین حد ممکن قرار گرفته اند: یک طرف - مردم بی پناه فلسطین - در نهایت مظلومیت و طرف دیگر که نظام جهانی سلطه به رهبری آمریکا و مباشرت رژیم صهیونیستی است،به حد نهایی شقاوت میل کرده است . نشانه این هر دو حد را در پیکر غرق به خون کودکان و نوزادگانِ غزه می توان دید .
 خون کودکان غزه نمایانگر اوج مظلومیت یک طرف و نهایت شقاوت طرف دیگر است. درست گفته اند که خون مظلوم بیدارکننده است اما این بیدارکنندگی موقعی ثمر بخش است که خواستِ بیدارشدن در میان باشد . پیکرهای غرق به خون و مجروحِ کودکان غزه می توانند سحوری خوانهای جهانی دیگر باشند . مظلومیت آنها می تواند ما را بیدارکند تا جهانِ بعد از فاجعه غزه همچون جهانِ قبل از این فاجعه نباشد .
رژیم نامشروع  اسرائیل را از نظام جهانیِ سلطه نمی توان جدا کرد . خطا است اگر بپنداریم رهبران این رژیم در صورت دادن به فاجعه غزه ، خودسر عمل می کنند  و دولتهای مداخله جوی غربی و سازمانهای جهانی را دخالتی در فاجعه نیست.  این رژیم به اتکا حمایت نیرومند جهانی جنایت می کند .  اگر کسانی از تاریخ روابط اسرائل و آمریکا بی اطلاع باشند می توانند لا اقل به همین  نمونه های  شرم آورِ اخیر توجه کنند که چگونه دولت آمریکا و دیگر قدرتهای بزرگ جهان سرمایه داری در برابر قطعنامه های پیشنهادی که می توانست تا حدی جلوی خونریزی بیشتر را بگیرد،  ایستادند. همین چند روز پیش متن پیشنهادی برای آتش بس در غزه ، با مخالفتِ آمریکا، انگلیس، فرانسه و ژاپن به تصویب نرسید. با  فاصله زمانیِ اندکِی، یک متن پیشنهادی دیگر مجدداً با مانع تراشیِ دولت آمریکا مواجه شد. از این رو  مسئولِ جنایتِ مستمر در غزه ، تمامیتِ نظام جهانی و در رأس آن دولت آمریکا  است. رژیم صهیونیستی و جنایاتش در غزه را نمی توان مستقل ازدولتهای سیطره طلب غربی، سازوکار قدرت در جهان امروز و خالقانِ افکار عمومی در شرق و غرب عالَم، در نظر گرفت.
رژیم اشغالگر قدس استثنا نیست .رفتار این رژیم نمایانگرِ قاعدۀ حاکم بر جهان ما است و وحشیگریَش  از باطن  وضعیتی خبر می دهد  که آنرا وضعیت نُرمال می خوانند و می خواهند تمام عالَم را مطابقِ با آن ، بازسازی - یا تخریب -کنند.
کسانی که تصویر چنین عالَمی را ایده آلیزه کرده و پیش روی جوامع استبدادزدۀ غیر غربی قرار داده اند ، نه تنها مشکلِ بالفعل و جدی استبداد و حکومتداریِ غیر پاسخگو و نظارت ناپذیر را حل نکرده اند بلکه این جوامع را به قبولِ بنیادهای مدنیتی فرا خوانده اند که اصل و اساسش- ولو آثار مثبتی از قبیل علم و فن آوری داشته باشد - باعث  وحشیگری هایی از قبیل وحشیگریِ رژیم صهیونیستی است .
در مورد فاجعه غزه، احساس ترحم و ابراز همدردی،حداقلِ لازم است اما به هیچ وجه کافی نیست. اگراین فاجعه، نگرشهای نادرست و ناقص به سیاست جهانی را اصلاح نکند و اگر خط مشی فعالین سیاسی و اجتماعی را متأثر نسازد،از ابراز همدردی های فعلی،ثمره ای عاید مظلومین فلسطین و ملت ایران و دیگر ملتهای منطقه نخواهد شد
علی رغم همه اینها ، باید بدانیم  جهان جدید در وهلۀ نخست، در ذهن و ضمیرِ تَک تَک ما متولد می شود ؛ ذهن و ضمیری که با درس گیری از فاجعه غزه ، قاعدتاً باید متحول و پُرمایه شود. دگرگون شدنِ عقل و ارادۀ انسان ، شرط لازم برای شکل گیریِ نیروی اجتماعی- فرهنگیِ بَدیل است./

  • ۰۲/۰۷/۲۹
  • احیا

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی